گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۵۹

سرکشی ازطاق ابروی بتان پیدا شود
قوت بازوی هرکس از کمان پیدا شود
می شود خون خوردن من ظاهر ازرخسار یار
از گلستان حسن سعی باغبان پیدا شود
سروها گردند آب و آبها گردند خشک
در گلستانی که آن سرو روان پیدا شود
در حریم وصل، عاشق راست می سازد نفس
گرد این تیر سبکرو از نشان پیدا شود
شادیی کز دل نباشد شعله خار و خس است
گریه به زان خنده ای کز زعفران پیدا شود
برنمی خیزد به تنهایی صدا از هیچ دست
لال گویا می شود چون ترجمان پیدا شود
می شود قدر سخن سنجان پس از رفتن پدید
جای بلبل در چمن فصل خزان پیدا شود
از سخن ظاهر شود گر جوهر تیغ زبان
از خموشی لنگر تیغ زبان پیدا شود
بیم غمازان مرا مهر دهن گردیده است
حرف بسیارست اگر گوش گران پیدا شود
جنبش نبض است بر بیماری و صحت دلیل
هر چه مستورست در دل، از زبان پیدا شود
گرچه ممکن نیست دیدن از لطافت روح را
در تن سیمین او بی پرده جان پیدا شود
نیست ممکن تیر در بحر کمان لنگر کند
چون حضور دل به زیر آسمان پیدا شود؟
غفلت دل نفس را صائب کند مطلق عنان
دزد را جرأت ز خواب پاسبان پیدا شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرکشی ازطاق ابروی بتان پیدا شود
قوت بازوی هرکس از کمان پیدا شود
هوش مصنوعی: اگر زیبایی‌های معشوق از لابلای ابروهایش خود را نشان دهد، توانایی هر فردی می‌تواند همچون کمان قوی و نمایانگر قدرت او باشد.
می شود خون خوردن من ظاهر ازرخسار یار
از گلستان حسن سعی باغبان پیدا شود
هوش مصنوعی: در این بیت، صاحب بیت به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و از این که چطور عشق و احساسات عمیق او به این زیبایی افزوده می‌شود، سخن می‌گوید. خون خوردن به معنی تحمل درد و رنج عشق است و از طرفی نمایان شدن گلستانی از حسن و زیبایی در چهره یار، به تعبیر حاصل تلاش باغبان (یعنی خود شاعر یا عاشق) است که در پی نگهداری و رشد این زیبایی است. در واقع، زیبایی محبوب نه تنها قابل رؤیت است بلکه می‌تواند نتیجه عشق و کوشش عاشق نیز باشد.
سروها گردند آب و آبها گردند خشک
در گلستانی که آن سرو روان پیدا شود
هوش مصنوعی: در باغی که آن سرو زیبا پیدا شود، درختان به آب تبدیل می‌شوند و آب‌ها خشکانده می‌شوند.
در حریم وصل، عاشق راست می سازد نفس
گرد این تیر سبکرو از نشان پیدا شود
هوش مصنوعی: در فضایی که معشوق در آن حضور دارد، عاشق واقعی با نفس خود حالتی از عشق را ایجاد می‌کند؛ مثل تیر سبکی که از نشانه‌اش قابل شناسایی است.
شادیی کز دل نباشد شعله خار و خس است
گریه به زان خنده ای کز زعفران پیدا شود
هوش مصنوعی: اگر شادی از عمق دل انسان ناشی نشود، مانند شعلۀ آتش در خار و خس کم‌ارزش است. همچنین، گریه‌ای بهتر از خنده‌ای است که ظاهری زیبا مانند زعفران دارد ولی در واقع عمیق و واقعی نیست.
برنمی خیزد به تنهایی صدا از هیچ دست
لال گویا می شود چون ترجمان پیدا شود
هوش مصنوعی: صدا از سکوت و بی‌صدایی به‌تنهایی برنمی‌خیزد، اما وقتی که کسی برای بیان آن صحبت کند یا توضیح دهد، به وضوح قابل درک می‌شود.
می شود قدر سخن سنجان پس از رفتن پدید
جای بلبل در چمن فصل خزان پیدا شود
هوش مصنوعی: پس از رفتن بلبل، زیبایی و ارزش کلام او بیشتر نمایان می‌شود و در فصل خزان، حضورش در گلزار احساس می‌شود.
از سخن ظاهر شود گر جوهر تیغ زبان
از خموشی لنگر تیغ زبان پیدا شود
هوش مصنوعی: اگر از کلام چیزی نمایان شود، مثل اینکه عمق و حقیقت کلمات شبیه به لبه تیز زبان به وضوح دیده می‌شود، خاموشی باعث می‌شود که قدرت و تأثیر آن کلمات مشخص‌تر گردد.
بیم غمازان مرا مهر دهن گردیده است
حرف بسیارست اگر گوش گران پیدا شود
هوش مصنوعی: حس ترس از غم‌ها و غصه‌ها باعث شده که محبت و دوستی‌ام به زبان بیاید. اگر کسی بتواند با دقت به این حرف‌ها گوش کند، داستان‌های زیادی برای گفتن دارم.
جنبش نبض است بر بیماری و صحت دلیل
هر چه مستورست در دل، از زبان پیدا شود
هوش مصنوعی: ضربان نبض نشان‌دهندهٔ سلامت یا بیماری است و هر چیزی که در دل پنهان است، از طریق کلام آشکار می‌شود.
گرچه ممکن نیست دیدن از لطافت روح را
در تن سیمین او بی پرده جان پیدا شود
هوش مصنوعی: با اینکه نمی‌توان به راحتی لطافت روح را در وجود زیبای او بدون حجاب جسمی مشاهده کرد، اما این احساس همچنان وجود دارد.
نیست ممکن تیر در بحر کمان لنگر کند
چون حضور دل به زیر آسمان پیدا شود؟
هوش مصنوعی: هیچ چیز ممکن نیست که تیر از کمان در دریا لنگر بزند، چنانکه در آسمان، دل به حضور برسد.
غفلت دل نفس را صائب کند مطلق عنان
دزد را جرأت ز خواب پاسبان پیدا شود
هوش مصنوعی: غفلت و بی‌توجهی دل، باعث می‌شود که نفس انسان به راحتی و بدون کنترل عمل کند. در این حال، دزد می‌تواند بدون ترس از نگهبان اقدام کند و از خواب غفلت او بهره‌برداری کند.