غزل شمارهٔ ۲۶۳۷
یاد ایامی که گلچین در گلستانت نبود
بوالهوس را دست بر سیب زنخدانت نبود
بوسه از یاقوت آتش مشربت رنگی نداشت
طوطی خط خوش نشین شکرستانت نبود
بوی پیراهن یکی از سینه چاکان تو بود
نکهت گل محرم چاک گریبانت نبود
کاکلت پهلو تهی می کرد از باد صبا
شانه را دستی به زلف عنبر افشانت نبود
العطش می زد تمنا در بیابان طلب
محشر لب تشنگان چاه زنخدانت نبود
زهر بی پروایی از تیغ نگاهت می چکید
سرمه را دست سیه کاری به مژگانت نبود
لوح رخسار تو از نقش تماشا ساده بود
دست یغمایی در آغوش گلستانت نبود
این زمان گردید وقف عام، ورنه پیش ازین
غیر صائب بلبلی در باغ و بستانت نبود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد ایامی که گلچین در گلستانت نبود
بوالهوس را دست بر سیب زنخدانت نبود
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی میافتم که دیگر کسی در باغ گلهای تو نبود و عشق و محبت در دستان بوالهوسان نسبت به تو وجود نداشت.
بوسه از یاقوت آتش مشربت رنگی نداشت
طوطی خط خوش نشین شکرستانت نبود
هوش مصنوعی: بوسههای تو مانند یاقوت و با طراوت است اما رنگ و جلا ندارد. طوطی که باید با صدای خوش صحبت کند و شیرینی را به یاد بیاورد، در اینجا حضور ندارد.
بوی پیراهن یکی از سینه چاکان تو بود
نکهت گل محرم چاک گریبانت نبود
هوش مصنوعی: بوی پیراهن یکی از عاشقان تو بود، اما عطر گل محرم به چاک گریبان تو نرسید.
کاکلت پهلو تهی می کرد از باد صبا
شانه را دستی به زلف عنبر افشانت نبود
هوش مصنوعی: موهای تو، هنگامی که نسیم سحر به آن میوزید، در کنار صورتت قرار میگرفت، اما نمیتوانست دستی برای جمع کردن زلفهای خوشبو و عطرآگینت پیدا کند.
العطش می زد تمنا در بیابان طلب
محشر لب تشنگان چاه زنخدانت نبود
هوش مصنوعی: در بیابان تشنگی، عطش به شدت احساس میشود و آرزوی پیدا کردن آب در دل تشنگان به اوج میرسد. اما به نظر میرسد که چاه آب مورد نیاز در جایی کاملاً ناپیدا و دور از دسترس است.
زهر بی پروایی از تیغ نگاهت می چکید
سرمه را دست سیه کاری به مژگانت نبود
هوش مصنوعی: نگاه تو چنان نافذ و بیپرواست که مانند زهر بر سرمه اثر میگذارد و هیچ هنرمندی، حتی با دستانی ماهر، نتوانسته از زیبایی چشمانت برداشت کند.
لوح رخسار تو از نقش تماشا ساده بود
دست یغمایی در آغوش گلستانت نبود
هوش مصنوعی: چهرهات به گونهای بود که تماشای آن بسیار آسان و دلنشین بود، اما دریغ که دستانی چون یغما از زیباییات در آغوش باغ گلهای تو بیبهره مانده بودند.
این زمان گردید وقف عام، ورنه پیش ازین
غیر صائب بلبلی در باغ و بستانت نبود
هوش مصنوعی: این زمان، اوضاع برای همه تغییر کرده و به حالتی عمومی درآمده است، وگرنه قبل از این هیچ کس جز صائب در باغ و بستان تو، مانند بلبل نغمهسرا نبود.

صائب