غزل شمارهٔ ۲۶۳
راز دل ها را ز لوح سینه می یابیم ما
آب و رنگ گوهر از گنجینه می یابیم ما
عینک بینایی ما دوربین افتاده است
فیض شنبه از شب آدینه می یابیم ما
آنچه از پیر طریقت کشف نتواند شدن
در خرابات از می دیرینه می یابیم ما
شب به چشم ما نسازد روز روشن را سیاه
فیض صبح از سینه بی کینه می یابیم ما
نیست بر دست سبوی باده چشم ما چو جام
نشأه صهبا ز جوش سینه می یابیم ما
قسمت شاهان نمی گردد ز الوان نعم
آنچه از نان جو و کشکینه می یابیم ما
درنیابند از سمور و قاقم و سنجاب، خلق
گرمیی کز خرقه پشمینه می یابیم ما
می زداید زنگ از دل جلوه گاه یار هم
لذت دیدار از آیینه می یابیم ما
هرچه هر کس را بود در دل نهان، چون آینه
صائب از فیض صفای سینه می یابیم ما
غزل شمارهٔ ۲۶۲: با طلب مطلوب را همخانه می یابیم ماغزل شمارهٔ ۲۶۴: نه ز خامی نقش ها را خام می بندیم ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
راز دل ها را ز لوح سینه می یابیم ما
آب و رنگ گوهر از گنجینه می یابیم ما
هوش مصنوعی: رازهای دل را از حافظه درونی خود میکشیم و زیبایی و ارزش گوهرها را از عمق وجود خود میفهمیم.
عینک بینایی ما دوربین افتاده است
فیض شنبه از شب آدینه می یابیم ما
هوش مصنوعی: عینک ما که باعث دیدن درستی میشود، مانند دوربینی است که افتاده و کارایی خود را از دست داده است. ما تنها در روز شنبه متوجه میشویم که از شب جمعه چه برکاتی نصیبمان شده است.
آنچه از پیر طریقت کشف نتواند شدن
در خرابات از می دیرینه می یابیم ما
هوش مصنوعی: هر آنچه که در مسیر سلوک و معرفت از استاد پیر نتوانستهایم بفهمیم، در میخانه و با نوشیدن شراب قدیمی به دست میآوریم.
شب به چشم ما نسازد روز روشن را سیاه
فیض صبح از سینه بی کینه می یابیم ما
هوش مصنوعی: شب نمیتواند روشنایی روز را به تاریکی تبدیل کند و ما در بامداد، بی کینه و با آرامش، فیض و برکت صبح را تجربه میکنیم.
نیست بر دست سبوی باده چشم ما چو جام
نشأه صهبا ز جوش سینه می یابیم ما
هوش مصنوعی: دست سبوی باده، چشم ما را مانند جام شراب نمیبیند؛ زیرا ما از عمق وجود خود، احساسات و شور زندگی را به دست میآوریم.
قسمت شاهان نمی گردد ز الوان نعم
آنچه از نان جو و کشکینه می یابیم ما
هوش مصنوعی: سرنوشت پادشاهان به رنگها و نعمتهای مختلف تغییر نمیکند؛ اما ما از نان جو و چیزهای سادهای مانند کشکینه بهرهمندیم.
درنیابند از سمور و قاقم و سنجاب، خلق
گرمیی کز خرقه پشمینه می یابیم ما
هوش مصنوعی: مردم از سمور و قاقم و سنجاب هیچ درک و فهمی ندارند، اما ما از لباس پشمی خود حرارتی میچشیم.
می زداید زنگ از دل جلوه گاه یار هم
لذت دیدار از آیینه می یابیم ما
هوش مصنوعی: دل را از غبار و زنگار پاک میکند، زیرا جلوه یار همچون آیینهای است که لذت دیدار را برای ما به ارمغان میآورد.
هرچه هر کس را بود در دل نهان، چون آینه
صائب از فیض صفای سینه می یابیم ما
هوش مصنوعی: هر چیز که در دل افراد نهفته است، مانند آینهای شفاف از نور و صفای دل آنها نمایان میشود و ما این را درک میکنیم.