غزل شمارهٔ ۲۶۲۴
شب که دامان سر زلف توام در چنگ بود
دامن صحرای محشر بر جنونم تنگ بود
در گلستانی که شبنم قفل بیرون درست
بلبل گستاخ ما پهلونشین رنگ بود
عالمی را دشمن جان کرد با من نامه اش
امن بودم تا جواب نامه من جنگ بود
در بهارستان وحدت سبزه بیگانه نیست
دست بر هر تار این قانون زدم آهنگ بود
تا غبار خودپرستی شستم از لوح بصر
رو به هر وادی که کردم خضر پیشاهنگ بود
غزل شمارهٔ ۲۶۲۳: دوش بزم از شور ما یک سینه پرجوش بودغزل شمارهٔ ۲۶۲۵: تا عنان اختیار ناقصم در چنگ بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب که دامان سر زلف توام در چنگ بود
دامن صحرای محشر بر جنونم تنگ بود
هوش مصنوعی: شب زمانی که موهای تو را در دست داشتم، احساس میکردم که دامن فراخ و پهن دنیای محشر به خاطر عشق و دیوانگیم برایم تنگ شده است.
در گلستانی که شبنم قفل بیرون درست
بلبل گستاخ ما پهلونشین رنگ بود
هوش مصنوعی: در باغی که دانههای شبنم بر روی گلها نشسته است، بلبل با دلیرانه و شجاعت در کنار ما نشسته و زیباییاش همه جا را پر کرده است.
عالمی را دشمن جان کرد با من نامه اش
امن بودم تا جواب نامه من جنگ بود
هوش مصنوعی: یک عالم با من نامهای نوشت و من در امنیت بودم، اما وقتی به نامهام پاسخ داد، جنگ به راه افتاد.
در بهارستان وحدت سبزه بیگانه نیست
دست بر هر تار این قانون زدم آهنگ بود
هوش مصنوعی: در باغ بهار از سبزههای بیگانه خبری نیست و من بر هر رشته از این قانون نغمهای را مینوازم.
تا غبار خودپرستی شستم از لوح بصر
رو به هر وادی که کردم خضر پیشاهنگ بود
هوش مصنوعی: وقتی که از غرور و خودخواهی خود پاک شدم و چشمانم را به حقیقت گشودم، هر جا که رفتم، خضر به عنوان راهنمایم بود.

صائب