غزل شمارهٔ ۲۶۲۳
دوش بزم از شور ما یک سینه پرجوش بود
تلخی می محو در گلبانگ نوشانوش بود
نرگس مخمور خون عقل در پیمانه داشت
جلوه مستانه سیلاب متاع هوش بود
گرچه دامن می کشید از سایه خود سرو او
باغ بر گل تنگ از خمیازه آغوش بود
بر نمی آمد صدا از هیچ کس غیر از سپند
شمع مجلس با زبان آتشین خاموش بود
تیره بختی همچو داغ لاله در خون می تپید
از فروغ می در و دیوار اطلس پوش بود
در قفس تیغ زبان ما برآمد از نیام
شعله آواز ما در گلستان خس پوش بود
گلشن از خاموشی ما پرده تصویر شد
خون گل از شعله آواز ما در جوش بود
هیچ کس را صائب از اهل سخن روزی نشد
آنچه از اسباب عشرت قسمت ما دوش بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش بزم از شور ما یک سینه پرجوش بود
تلخی می محو در گلبانگ نوشانوش بود
هوش مصنوعی: دیروز در مهمانی، شور و شوق ما خیلی زیاد بود و تلخی باده در صدای دلپذیر نوشیدنیها گم شده بود.
نرگس مخمور خون عقل در پیمانه داشت
جلوه مستانه سیلاب متاع هوش بود
هوش مصنوعی: نرگس معروفی که حالتی نشئهوار دارد، در نگین خود مایهای از عقل و اندیشه را به نمایش میگذارد. جلوهاش مانند آبی است که با زیبایی و جذابیت، هوش و درک را تحت تأثیر قرار میدهد.
گرچه دامن می کشید از سایه خود سرو او
باغ بر گل تنگ از خمیازه آغوش بود
هوش مصنوعی: هرچند آن سرو خوش زیبایی از سایه خود فاصله میگیرد، اما باغ به خاطر زیباییاش، در آغوشی تنگ و خمیازهوار، در انتظار گلها به سر میبرد.
بر نمی آمد صدا از هیچ کس غیر از سپند
شمع مجلس با زبان آتشین خاموش بود
هوش مصنوعی: در مجلس هیچ صدایی شنیده نمیشد، به جز صدای سپند، و شمع با شعلهی آتشین خود خاموشی را تجربه میکرد.
تیره بختی همچو داغ لاله در خون می تپید
از فروغ می در و دیوار اطلس پوش بود
هوش مصنوعی: بدی بختی مانند علامت سوختگی لاله در خون برای او دردناک بود و نور شراب در دیوارهای اطلسپوش به رخسارش میتابید.
در قفس تیغ زبان ما برآمد از نیام
شعله آواز ما در گلستان خس پوش بود
هوش مصنوعی: زبان ما مانند شمشیری است که از غلاف خود بیرون آمده و صدای ما مانند شعلهای است که در میان گلهای سرسبز میدرخشد.
گلشن از خاموشی ما پرده تصویر شد
خون گل از شعله آواز ما در جوش بود
هوش مصنوعی: باغ از سکوت ما به تصویر کشیده شد و خون گلها به خاطر آواز ما در حال جوشیدن بود.
هیچ کس را صائب از اهل سخن روزی نشد
آنچه از اسباب عشرت قسمت ما دوش بود
هوش مصنوعی: هیچکس از اهل ادب و کلام به اندازه ما خوشبختی و لذت را تجربه نکرده است. آنچه که ما در روز گذشته داشتیم، برای دیگران حاصل نشد.

صائب