غزل شمارهٔ ۲۶۱۳
آسمان تا بود، با ما بر سر بیداد بود
روی ما دایم طرف با سیلی استاد بود
آستین چندان که افشاندیم دست از ما نداشت
در دل ما ریشه غم جوهر فولاد بود
سرو چون شمشیر زهرآلود می آمد به چشم
بس که از سیر گلستان بی تو دل ناشاد بود
زینهار از خرقه آرایان مشو غافل که من
هر خشن پوشی که دیدم خانه صیاد بود
می کنند اهل هنر نام بزرگان را بلند
بیستون آوازه ای گر داشت از فرهاد بود
یاد ایامی که ما را بر سر از آزادگی
سایه بال هما چون سایه جلاد بود
از قبول خلق دل سررشته را گم کرده بود
دست رد بر سینه ما سیلی استاد بود
اختر ما تا فروغ دولت بیدار داشت
بر چراغ بزم ما دست حمایت باد بود
از ندامت سوخت هر کس بر دل ما زخم زد
مرهم این صید از خاکستر صیاد بود
ناله ای کردیم و آتش در نهاد خود زدیم
چون سپند آرام ما موقوف یک فریاد بود
کم بلایی نیست صائب پرسش ارباب رسم
چشم زخم عید ما دایم مبارکباد بود
غزل شمارهٔ ۲۶۱۲: رزق هر کس چون صدف از عالم بالا بودغزل شمارهٔ ۲۶۱۴: ای خط بیرحم ازان عارض دمیدن زود بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آسمان تا بود، با ما بر سر بیداد بود
روی ما دایم طرف با سیلی استاد بود
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان بر روی ما بود، با ما به ناحق رفتار میکرد و همیشه بر روی ما مانند انسانی مقتدر و سلطهگر سیلی میزند.
آستین چندان که افشاندیم دست از ما نداشت
در دل ما ریشه غم جوهر فولاد بود
هوش مصنوعی: ما هر چقدر هم که درد و غم را به اشتراک گذاشتیم و احساسات خود را بروز دادیم، اما در دل ما غمها و مشکلات عمیقتری باقی ماندند. این غمها همچون چیزی محکم و مقاوم بودند که از جنس فولاد به نظر میرسیدند.
سرو چون شمشیر زهرآلود می آمد به چشم
بس که از سیر گلستان بی تو دل ناشاد بود
هوش مصنوعی: سرو، مانند شمشیری با زهر، به سمت ما میآمد؛ زیرا چشمانم به قدری از دیدن گلستان بیتو افسرده بود که حال و روز خوبی نداشتم.
زینهار از خرقه آرایان مشو غافل که من
هر خشن پوشی که دیدم خانه صیاد بود
هوش مصنوعی: احتیاط کن از افرادی که خود را دیندار و پاکدامن نشان میدهند، زیرا من هر شخص دیگری را که با ظاهری خشن و نامناسب دیدم، متوجه شدم که در واقع خانهی صیاد است.
می کنند اهل هنر نام بزرگان را بلند
بیستون آوازه ای گر داشت از فرهاد بود
هوش مصنوعی: اهل هنر به بزرگانی که در تاریخ و فرهنگ شناخته شدهاند، اهمیت میدهند و نام آنها را به زبان میآورند. اگر از بلندای بیستون صدایی میآمد که یادآور داستان فرهاد باشد، به همین دلیل است که یاد و آوازه او در دلها زنده است.
یاد ایامی که ما را بر سر از آزادگی
سایه بال هما چون سایه جلاد بود
هوش مصنوعی: ایام گذشته را به یاد میآورم که بر ما بهخاطر آزادگیمان، سایهای چون بال پرندهای بر سر بود، اما در واقع، همان سایه به نوعی مانند سایه جلاد بر ما احساس میشد.
از قبول خلق دل سررشته را گم کرده بود
دست رد بر سینه ما سیلی استاد بود
هوش مصنوعی: دلش از توجه به مردم و پذیرش آنها دور شده بود. در این میان، ما را با دستانی که نشان از ناکامی داشت، به چالش کشیدند.
اختر ما تا فروغ دولت بیدار داشت
بر چراغ بزم ما دست حمایت باد بود
هوش مصنوعی: ستاره ما تا زمانی که نور دولت روشن باشد، بر چراغ مهمانی ما سایه حمایت داشته باشد.
از ندامت سوخت هر کس بر دل ما زخم زد
مرهم این صید از خاکستر صیاد بود
هوش مصنوعی: هر فردی که با ندامت و پشیمانی به دل ما زخم زده، به نوعی دچار سوختگی و ناراحتی است. درمان این زخمها از خاکستر درد و رنج صیاد (شکارچی) به دست میآید.
ناله ای کردیم و آتش در نهاد خود زدیم
چون سپند آرام ما موقوف یک فریاد بود
هوش مصنوعی: ما نالهای سر دادیم و درون خود را آتشین کردیم، زیرا آرامش ما تنها به یک فریاد بستگی داشت.
کم بلایی نیست صائب پرسش ارباب رسم
چشم زخم عید ما دایم مبارکباد بود
هوش مصنوعی: صائب در این بیت به یادآوری میآورد که پرسش از بزرگترها و احترام به مراسم و سنتها، هر چند به ظاهر ساده باشد، میتواند اثرات خاصی بر روی زندگی انسان بگذارد. او به نوعی اشاره میکند که جشن و سرور در زندگی مردم همواره باید ادامه داشته باشد و این بزرگداشتها در واقع به نوعی شگون و برکت برای جامعه به حساب میآید.
حاشیه ها
1401/10/26 17:12
عبد
عالی و بی نظیر پارادوکس هایی زیبا
مرهم زخم صید ، خاکستر صیاد
حمایت باد از چراغ
آرامش وابسته به فریاد
سایه بال هما چون سایه جلاد

صائب