غزل شمارهٔ ۲۵۹۴
من نه آن دریای پرشورم که خس پوشم کنند
یا به گفتار خنک دلسرد از جوشم کنند
از فروغ مهر تابان زندگی گیرم زسر
چون چراغ ماه اگر صدبار خاموشم کنند
شور من حق نمک بسیار دارد بر جهان
دشمن چشمند اگر مردم فراموشم کنند
می مرا بیخود نمی سازد، مگر سیمین بران
شیر مست از پرتو صبح بناگوشم کنند
در می روشن رگ تلخی شود رگهای خواب
پنبه مینا اگر از پنبه گوشم کنند
سالها شد پیچ و تاب بیقراری می زنم
تا مگر چون رشته با گوهر هم آغوشم کنند
چون چراغ روز نوری نیست در سیما مرا
آن زمان گردد دلم روشن که خاموشم کنند
مصرع برجسته ام دیوان موجودات را
زود می آیم به خاطر گر فراموشم کنند
آسمان صائب عبث خم در خم من کرده است
من نه آن شمعم که پنهان زیر سرپوشم کنند
غزل شمارهٔ ۲۵۹۳: کی به هر چشمی نظربازان تماشایش کنند؟غزل شمارهٔ ۲۵۹۵: کو جنون تا خاک بازیگاه طفلانم کنند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من نه آن دریای پرشورم که خس پوشم کنند
یا به گفتار خنک دلسرد از جوشم کنند
هوش مصنوعی: من آن دریایی نیستم که بخواهند با برگهایم بپوشانند یا با صحبتهای آرامشبخش، حالم را خراب کنند.
از فروغ مهر تابان زندگی گیرم زسر
چون چراغ ماه اگر صدبار خاموشم کنند
هوش مصنوعی: از روشنایی عشق و زندگی بهره میبرم، حتی اگر بارها مرا خاموش کنند، مانند چراغی که در شب میدرخشد.
شور من حق نمک بسیار دارد بر جهان
دشمن چشمند اگر مردم فراموشم کنند
هوش مصنوعی: عشق و علاقه من به این دنیا و ویژگیهای آن بسیار عمیق است، اما اگر مردم مرا فراموش کنند، این عشق تا چه حد میتواند تاثیرگذار باشد؟
می مرا بیخود نمی سازد، مگر سیمین بران
شیر مست از پرتو صبح بناگوشم کنند
هوش مصنوعی: تنها با لمس و حضور زنی زیبا و خوشبخت میشوم و احساس سرمستی میکنم، که مانند شیر شاداب و سرشار از انرژی صبحگاهی، خود را به من نزدیک کند.
در می روشن رگ تلخی شود رگهای خواب
پنبه مینا اگر از پنبه گوشم کنند
هوش مصنوعی: در روشنایی می، طعم تلخی به رگها میرسد، اگر از پنبهای نرم گوشم را پر کنند و بیخبر بمانم.
سالها شد پیچ و تاب بیقراری می زنم
تا مگر چون رشته با گوهر هم آغوشم کنند
هوش مصنوعی: سالهاست که به خاطر بیقراری و دلشورهام، پیچ و تاب میزنم و امید دارم که مانند رشتهای طلایی، مرا با گوهری ارزشمند درآمیزند و به آرامش برسانند.
چون چراغ روز نوری نیست در سیما مرا
آن زمان گردد دلم روشن که خاموشم کنند
هوش مصنوعی: زمانی که مرا خاموش کنند، دلم روشن خواهد شد؛ زیرا در روشنایی روز، نوری در چهرهام نیست.
مصرع برجسته ام دیوان موجودات را
زود می آیم به خاطر گر فراموشم کنند
هوش مصنوعی: من به سرعت به یاد موجودات و دنیا میآیم حتی اگر فراموشم کنند.
آسمان صائب عبث خم در خم من کرده است
من نه آن شمعم که پنهان زیر سرپوشم کنند
هوش مصنوعی: آسمان به من بیدلیل سختی و مشکل میدهد. من آن شمعی نیستم که بتوانند در سایه و پنهانی مرا مخفی کنند.