گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۵۹

هر که در گلشن چو شبنم چشم عبرت باز کرد
بی توقف از جهان رنگ و بو پرواز کرد
داشت بیدردی به زندان تن آسانی مرا
زخم تیغ او در رحمت به رویم باز کرد
گر سبک سازی چو عیسی از علایق خویش را
می توان با بیضه زین بستانسرا پرواز کرد
کرد حلاجی کمان دار عبرت پنبه اش
هر تنک ظرفی که چون منصور کشف راز کرد
عشق آخر انتقام خویش از یوسف کشید
گرچه در آغاز چندی بر زلیخا ناز کرد
گرچه در کهسار خندان بود کبک مست ما
از ته دل خنده در سرپنجه شهباز کرد
در دل است آن کس کزاو آفاق عالم روشن است
باخت چشم آن کس که این آیینه را پرداز کرد
شد زچشم شور دریا آب در کامش گره
تا صدف لب پیش ابر نوبهاران باز کرد
از نصیحت ناله گردون نوردم پست شد
گوشمال این ساز سیر آهنگ را ناساز کرد
ناخن شاهین سراسر می رود در سینه ام
بر میان نازکش تا بهله دست انداز کرد
جبهه واکرده مفتاح زبان بسته است
صفحه آیینه طوطی را سخن پرداز کرد
هر که صائب معنی رنگین به لفظ تازه بست
باده شیراز را در شیشه شیراز کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که در گلشن چو شبنم چشم عبرت باز کرد
بی توقف از جهان رنگ و بو پرواز کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که در باغ بهشت مانند شبنم، با دیدی عبرت‌آمیز به اطراف نگاه کند، بدون تأخیر از این دنیا و تمام زیبایی‌ها و رنگ‌ها می‌گذرد و به سمت کمال و حقیقت پرواز می‌کند.
داشت بیدردی به زندان تن آسانی مرا
زخم تیغ او در رحمت به رویم باز کرد
هوش مصنوعی: زندانی را داشت که از درد و رنج بی‌خبر بودم، اما زخم تیغ او به نوعی رحمت بر من نازل شد و باعث شد تا حقیقتی را در زندگی‌ام ببینم.
گر سبک سازی چو عیسی از علایق خویش را
می توان با بیضه زین بستانسرا پرواز کرد
هوش مصنوعی: اگر بتوانی مانند عیسی از وابستگی‌ها و تعلقات خود رهایی یابی، می‌توانی با شجاعت و آزادگی به اوج‌ها پرواز کنی.
کرد حلاجی کمان دار عبرت پنبه اش
هر تنک ظرفی که چون منصور کشف راز کرد
هوش مصنوعی: در این بیت به شخصیت حلاج اشاره می‌شود که با کمان‌داری خود، تجربه‌ها و عبرت‌ها را از چنگال تنهایی و ظرف‌هایی که ظرفیت کمتری دارند، بیرون می‌کشد. او مانند منصور، که رازهای عمیق‌تری را آشکار کرده، می‌تواند حقیقت را نشان دهد و با کوچک‌ترین ابزارها، فلسفه‌های بزرگ را درک کند.
عشق آخر انتقام خویش از یوسف کشید
گرچه در آغاز چندی بر زلیخا ناز کرد
هوش مصنوعی: عشق در نهایت از یوسف انتقام گرفت، هرچند در ابتدا مدتی به زلیخا توجه نشان داد.
گرچه در کهسار خندان بود کبک مست ما
از ته دل خنده در سرپنجه شهباز کرد
هوش مصنوعی: در حالی که کبکی در کوهستان با شادی و سرخوشی زندگی می‌کند، ما از عمق وجودمان خنده را در کار ما از آن پرنده شکارچی (شهباز) احساس کردیم.
در دل است آن کس کزاو آفاق عالم روشن است
باخت چشم آن کس که این آیینه را پرداز کرد
هوش مصنوعی: آن شخصی که دلش روشن است، سبب روشنایی آسمان‌ها و جهان است. اما چقدر بی‌خود است کسی که به صفحه این آیینه نگاه کند و آن را نبیند.
شد زچشم شور دریا آب در کامش گره
تا صدف لب پیش ابر نوبهاران باز کرد
هوش مصنوعی: به خاطر تأثیر نگاه حسود، آب دریا به دهانش گره خورده است تا آن‌که صدف لبش را در برابر ابرهای بهاری بگشاید.
از نصیحت ناله گردون نوردم پست شد
گوشمال این ساز سیر آهنگ را ناساز کرد
هوش مصنوعی: از نصیحت دیگران خسته شدم و احساس می‌کنم که دنیا با من میانه‌ای ندارد. در این حال، آهنگ زندگی‌ام تغییر کرده و دیگر نمی‌تواند به خوبی پیش برود.
ناخن شاهین سراسر می رود در سینه ام
بر میان نازکش تا بهله دست انداز کرد
هوش مصنوعی: ناخن شاهین به آرامی در دل من فرود می‌آید، در حالی که دلبرم را نوازش می‌کند تا بتواند به او نزدیک‌تر شود.
جبهه واکرده مفتاح زبان بسته است
صفحه آیینه طوطی را سخن پرداز کرد
هوش مصنوعی: در اینجا سخن درباره‌ی موقعیتی است که در آن، راهی برای بیان یا بیان احساسات وجود ندارد. زبان انسان همچون درب بسته‌ای است که نیاز به کلیدی برای بازشدن دارد. همچنین، تصویرسازی از طوطی که گفتار را بازگو می‌کند، نمادی از انتظاری است که در آن زیبایی و هنر بیان، در جایی مسدود مانده و نیاز به راهی برای بیان خود دارد.
هر که صائب معنی رنگین به لفظ تازه بست
باده شیراز را در شیشه شیراز کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که توانسته باشد معناهای زیبا و رنگارنگ را با کلمات تازه بیان کند، مانند این است که شراب شیراز را در شیشه‌ای از همان شیراز ریخته است.