غزل شمارهٔ ۲۳۵۲
مرگ نتواند به ارباب سخن بیداد کرد
سرو را یک مصرع از قید خزان آزاد کرد
ما دل خود را به نومیدی تسلی داده ایم
ورنه مطلب را به همت می توان ایجاد کرد
خط آزادی گرفت از گوشمال روزگار
هر که روی خویش وقف سیلی استاد کرد
داغ دشمنکامی از دوران کم فرصت ندید
دوستان را هر که در ایام دولت یاد کرد
می زند زخم نمایان موج جوهر در دلم
کاوش مژگان چه با این بیضه فولاد کرد
یادی از صاحب کمالی می دهد اظهار نقص
لاف شاگردی مرا شرمنده استاد کرد
روی سرو از سیلی بال تذروان شد کبود
سنبل زلف تو تا پیوند با شمشاد کرد
از شکار لاغرم فربه نشد پهلوی دام
ناتوانیها مرا شرمنده صیاد کرد
شست آب زندگی از چهره اش گرد سفر
هر که دیوار یتیمی را چو خضر آباد کرد
شد به اندک فرصتی سرخیل ارباب سخن
هر که از روح فغانی صائب استمداد کرد
غزل شمارهٔ ۲۳۵۱: آنچه روی سخت من با سیلی استاد کردغزل شمارهٔ ۲۳۵۳: کاوش مژگان او دل را قیامت زار کرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرگ نتواند به ارباب سخن بیداد کرد
سرو را یک مصرع از قید خزان آزاد کرد
هوش مصنوعی: مرگ نمیتواند به مردان سخنسرا ظلم کند؛ مانند درخت سروی که با یک مصرع از شعر از بند پاییز رها شده است.
ما دل خود را به نومیدی تسلی داده ایم
ورنه مطلب را به همت می توان ایجاد کرد
هوش مصنوعی: ما دل خود را به ناامیدی آرام کردهایم، در حالی که در واقع میتوان با تلاش و جدیت به هدفهای بزرگ رسید.
خط آزادی گرفت از گوشمال روزگار
هر که روی خویش وقف سیلی استاد کرد
هوش مصنوعی: آزادی به کسی داده میشود که در مواجهه با سختیهای زندگی، خود را تسلیم نکند و بر چهرهاش، نشانههای تلاش و مقاومت را حفظ کند.
داغ دشمنکامی از دوران کم فرصت ندید
دوستان را هر که در ایام دولت یاد کرد
هوش مصنوعی: درد ناشی از دشمنی و شکست، فرصت کمتری برای رشد و پیشرفت به ما میدهد. کسانی که در روزهای خوب و موفقیت به یاد دوستشان میافتند، نشان میدهند که در سیر زمان واقعیات را درک کردهاند.
می زند زخم نمایان موج جوهر در دلم
کاوش مژگان چه با این بیضه فولاد کرد
هوش مصنوعی: موج احساسات در اعماق وجودم زخمهایی به جا میگذارد و مژگان تو به کنکاش در این درد مشغول است، که اینها چه کارها با این سختی و استقامت در من کرده است.
یادی از صاحب کمالی می دهد اظهار نقص
لاف شاگردی مرا شرمنده استاد کرد
هوش مصنوعی: یادآوری از فردی برجسته باعث شد که احساس ناتوانی و نقص من به عنوان شاگرد مرا خجالتزده کند.
روی سرو از سیلی بال تذروان شد کبود
سنبل زلف تو تا پیوند با شمشاد کرد
هوش مصنوعی: بر اثر ضربههایی که بر روی اندامهای زیبا و بلند صورت گرفت، رنگ کبودی به سنبل زلف تو افزوده شد و این زلف آنقدر به زیبایی متمایل گشت که به درخت شمشادی پیوند خورد.
از شکار لاغرم فربه نشد پهلوی دام
ناتوانیها مرا شرمنده صیاد کرد
هوش مصنوعی: از شکار لاغرم نتوانستند فربه کنند، و پهلوی ناتوانیهایم مرا به خاطر بیکفایتیام شرمندهی صیاد کرد.
شست آب زندگی از چهره اش گرد سفر
هر که دیوار یتیمی را چو خضر آباد کرد
هوش مصنوعی: آب زندگی از چهرهاش شسته شده و نشان از سفر دارد. هر کسی که دیوار یتیمی را مانند خضر آباد کند، به او ارادت و محبت نشان میدهد.
شد به اندک فرصتی سرخیل ارباب سخن
هر که از روح فغانی صائب استمداد کرد
هوش مصنوعی: در یک فرصت کوتاه، هر کسی که از روح باصفای فغان بهرهبرد، به جمع کسانی پیوست که در هنر سخنوری سرآمد هستند.

صائب