غزل شمارهٔ ۲۳۴۸
چاره غفلت دل آگاه نتوانست کرد
این کتان را پاره از هم ماه نتوانست کرد
کی شود کوته به شبگیر بلند این راه دور؟
پیچ و تاب این رشته را کوتاه نتوانست کرد
بعد عمری کز درش ناکام گشتم رفتنی
بی مروت همتی همراه نتوانست کرد؟
شد زخط سبز راز آن دهن پوشیده تر
خضر ارشاد من گمراه نتوانست کرد
کرد ما را عاقبت همواری دشمن خراب
سیل کار آب زیر کاه نتوانست کرد
از تزلزل بیش محکم شد بنای غفلتم
رعشه پیری مرا آگاه نتوانست کرد
اختیاری هست اگر انسان عاجز را، چرا
نقش خود را هیچ کس دلخواه نتوانست کرد؟
از کسادی نیست، کز بیم هجوم مشتری
یوسف ما سر برون از چاه نتوانست کرد
نور حسن او حصاری از خط مشکین نشد
هاله تسخیر فروغ ماه نتوانست کرد
تنگ کرد ازبس که میدان را سپهر سنگدل
از ته دل هیچ کس یک آه نتوانست کرد
وای بر آن کس که با عمر سبکرو همچو باد
دانه خود را جدا از کاه نتوانست کرد
هاله تا قالب تهی از خویشتن صائب نکرد
دست در آغوش وصل ماه نتوانست کرد
غزل شمارهٔ ۲۳۴۷: در غبار خط همان زلفش بود جویای دلغزل شمارهٔ ۲۳۴۹: عشق را پنهان دل دیوانه نتوانست کرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چاره غفلت دل آگاه نتوانست کرد
این کتان را پاره از هم ماه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: جایی برای بیخیالی وجود ندارد، زیرا دل آگاه نمیتواند بیتوجهی را درمان کند. این کتان که به هم پیوسته است، نمیتوان آن را از هم جدا کرد.
کی شود کوته به شبگیر بلند این راه دور؟
پیچ و تاب این رشته را کوتاه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: آیا این مسیر طولانی در شب تاریک به پایان میرسد؟ نمیتوان پیچ و تاب این داستان را کوتاه کرد.
بعد عمری کز درش ناکام گشتم رفتنی
بی مروت همتی همراه نتوانست کرد؟
هوش مصنوعی: بعد از سالها که از در این شخص ناامید بودم، حالا که میخواهم بروم، آیا نمیتواند حتی یک همراه بیوفا هم داشته باشد؟
شد زخط سبز راز آن دهن پوشیده تر
خضر ارشاد من گمراه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: به خاطر خط سبز و اسرار آن، خضر که راهنمای من است دیگر نمیتواند مرا گمراه کند، گرچه او همیشه در پنهان است.
کرد ما را عاقبت همواری دشمن خراب
سیل کار آب زیر کاه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: در پایان، دشمن نتوانست ما را با حیله و نقشههای پنهانیاش از پا درآورد.
از تزلزل بیش محکم شد بنای غفلتم
رعشه پیری مرا آگاه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: تزلزل و ناپایداری بیش از حد باعث شد تا پایههای غفلت من محکمتر شود. لرزش ناشی از پیری نتوانست مرا بیدار کند و آگاه کند.
اختیاری هست اگر انسان عاجز را، چرا
نقش خود را هیچ کس دلخواه نتوانست کرد؟
هوش مصنوعی: اگر انسان در انجام کارها ناتوان باشد، این به معنای آن نیست که در تغییر سرنوشت یا نقش خود هیچ اختیاری ندارد. در واقع، هیچ کس نتوانسته به راحتی و دلخواه به تعیین نقش خود بپردازد.
از کسادی نیست، کز بیم هجوم مشتری
یوسف ما سر برون از چاه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از حمله و هجوم مشتری، یوسف ما نتوانست از چاه بیرون بیاید و این باعث شده که جویای ما کساد باشد.
نور حسن او حصاری از خط مشکین نشد
هاله تسخیر فروغ ماه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: نور زیبایی او به گونهای است که حتی نمیتواند خطی تیره از موهایش را بپوشاند، و درخشش ماه هم نتوانسته است بر او تسلط پیدا کند.
تنگ کرد ازبس که میدان را سپهر سنگدل
از ته دل هیچ کس یک آه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: آسمان با قساوت و سختگیری میدان را به شدت محدود کرده و از عمق وجود هیچکس نتوانسته یک آه بلند کند.
وای بر آن کس که با عمر سبکرو همچو باد
دانه خود را جدا از کاه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: افسوس بر کسی که در زندگی خود نتوانسته از چیزهای بیارزش و سطحی فاصله بگیرد و همچنان بیهدف و بیدقت به زندگیاش ادامه میدهد.
هاله تا قالب تهی از خویشتن صائب نکرد
دست در آغوش وصل ماه نتوانست کرد
هوش مصنوعی: صائب نمیتواند به آغوش وصال محبوبش برسد، زیرا از خود خالی شده و تنها یک هاله از وجودش باقی مانده است.

صائب