گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۲۷

هرکه با خود درد و داغ دل‌سِتان را می‌برد
بی‌تکلف حاصل کون و مکان را می‌برد
گردش چشمی که من دیدم ز دام زلف او
از دل من خارخار آشیان را می‌برد
آه سردی خضر راه ما سبکباران بس است
هر نسیمی از چمن برگ خزان را می‌برد
حسن را باشد خطر از دیده اهل هوس
ابر بی‌نم آبروی گلستان را می‌برد
اهل غفلت برنمی‌آیند با روشندلان
قطره آبی ز جا خواب گران را می‌برد
می‌برند از بوستان دامان پرگل بی‌غمان
عاشق بیدل دعای باغبان را می‌برد
مشت خاشاکی چه باشد پیش سیل نوبهار؟
ساده‌لوحی جوهر تیغ زبان را می‌برد
خانه دنیا بعینه خانه آیینه است
هرچه هرکس آورد با خود، همان را می‌برد
چشم پوشیدن ز درد و داغ غربت مشکل است
ورنه با خود بلبل ما آشیان را می‌برد
می‌رسند از همت پیران به منزل رهروان
تیر با خود تا هدف زور کمان را می‌برد
یاد بغداد و طواف مرقد شاه نجف
از دل صائب حضور اصفهان را می‌برد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه با خود درد و داغ دل‌سِتان را می‌برد
بی‌تکلف حاصل کون و مکان را می‌برد
هوش مصنوعی: هر کسی که غم و درد دلش را با خود حمل می‌کند، به‌راحتی به دستاوردهای دنیوی و موقعیت‌های زندگی‌اش می‌رسد.
گردش چشمی که من دیدم ز دام زلف او
از دل من خارخار آشیان را می‌برد
هوش مصنوعی: چشمی که من مشاهده کردم، با زنجیرهای موی او دل مرا به شدت می‌آزارد و آرامش را از خانه‌ام می‌گیرد.
آه سردی خضر راه ما سبکباران بس است
هر نسیمی از چمن برگ خزان را می‌برد
هوش مصنوعی: آه سردی که خضر (شخصیتی نمادین) برای ما می‌فرستد، برای افرادی که بارها و زحماتی به دوش ندارند، کافی است. هر نسیم از چمن، برگ‌های پاییزی را از جا می‌کند و می‌برد.
حسن را باشد خطر از دیده اهل هوس
ابر بی‌نم آبروی گلستان را می‌برد
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت حسن ممکن است از نظر نگاه عاشقانه افراد هوس‌باز در خطر باشد، مانند ابر بی‌نم که آبروی گلستان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و ممکن است آن را خراب کند.
اهل غفلت برنمی‌آیند با روشندلان
قطره آبی ز جا خواب گران را می‌برد
هوش مصنوعی: افراد غافل نمی‌توانند به طرز تفکر روشندلان دست پیدا کنند، زیرا آن‌ها در خواب عمیق هستند و نمی‌توانند از جایی که هستند جدا شوند.
می‌برند از بوستان دامان پرگل بی‌غمان
عاشق بیدل دعای باغبان را می‌برد
هوش مصنوعی: عاشق و بیدل از باغی با گل‌های فراوان و بی‌غم به دور می‌روند و دعای باغبان را با خود می‌برند.
مشت خاشاکی چه باشد پیش سیل نوبهار؟
ساده‌لوحی جوهر تیغ زبان را می‌برد
هوش مصنوعی: جوشش و قدرت یک سیل در بهار بسیار بیشتر از تکه‌ای خاشاک است و در این دنیا، نادانی و سادگی می‌تواند قدرت و تیزی کلام را از انسان بگیرد.
خانه دنیا بعینه خانه آیینه است
هرچه هرکس آورد با خود، همان را می‌برد
هوش مصنوعی: جهان مانند یک آیینه است؛ هر کس چیزی به آن می‌آورد، همان را بازمی‌گرداند.
چشم پوشیدن ز درد و داغ غربت مشکل است
ورنه با خود بلبل ما آشیان را می‌برد
هوش مصنوعی: دوری و غم غربت بسیار سخت و دشوار است، اما اگر بتوانیم این مشکلات را نادیده بگیریم، بلبل ما می‌تواند به راحتی خانه‌اش را با خود ببرد.
می‌رسند از همت پیران به منزل رهروان
تیر با خود تا هدف زور کمان را می‌برد
هوش مصنوعی: افراد با تجربه و دانا به کمک و حمایت رهروان جوان می‌رسند و در این مسیر، تمام توان و امکانات خود را به کار می‌گیرند تا به هدفی که دارند، دست یابند.
یاد بغداد و طواف مرقد شاه نجف
از دل صائب حضور اصفهان را می‌برد
هوش مصنوعی: به یاد بغداد و زیارت حرم امام علی (ع) در نجف، دلم از حضور در اصفهان دور می‌شود.