گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۲۶

آب شد دل تا به آن شیرین شمایل راه برد
خواب در ره کی کند هر کس به منزل راه برد؟
دیدن منزل قرار از راه پیما می برد
جسم زندان گشت بر جان تا به قاتل راه برد
با هزاران چشم، سرگردان بود چرخ و مرا
با دو چشم بسته می باید به منزل راه برد
دارد آتش زیرپای خویش در مهد زمین
تا سپند بیقرار من به محفل راه برد
چون جرس شد سینه صدچاک من زندان او
ناله بیطاقت من تا به محمل راه برد
بیخودی آسوده کرد از بازگشت تن مرا
در محیط بیکران نتوان به ساحل راه برد
نیستم نومید با غفلت زحسن عاقبت
تا ره خوابیده را دیدم به منزل راه برد
در جهان آب و گل هر کس به دل برد التجا
در محیط پر خطر صائب به ساحل راه برد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب شد دل تا به آن شیرین شمایل راه برد
خواب در ره کی کند هر کس به منزل راه برد؟
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آن چهره دلربا به شدت غمگین و آشفته شده است. در این مسیر، کی می‌تواند به مقصود برسد و هر کسی چگونه می‌تواند به خانه خود راه پیدا کند؟
دیدن منزل قرار از راه پیما می برد
جسم زندان گشت بر جان تا به قاتل راه برد
هوش مصنوعی: دیدن مقصد نهایی، پیاده‌روی را برای انسان آسان می‌کند و باعث می‌شود که جسم او از قید و بند رهایی یابد و به روح آزاد کمک کند تا به مسیر صحیحی هدایت شود.
با هزاران چشم، سرگردان بود چرخ و مرا
با دو چشم بسته می باید به منزل راه برد
هوش مصنوعی: چرخ فلک با هزاران نگاه در حال چرخش و سرگردانی است، اما من باید با دو چشم بسته به راهم ادامه دهم و به مقصد برسم.
دارد آتش زیرپای خویش در مهد زمین
تا سپند بیقرار من به محفل راه برد
هوش مصنوعی: در زیر پای خود شعله‌ای وجود دارد، و این آتش همچون نیازی درون من است که می‌خواهد به گردهمایی و محفل بیاید.
چون جرس شد سینه صدچاک من زندان او
ناله بیطاقت من تا به محمل راه برد
هوش مصنوعی: وقتی صدای جرس به گوش می‌رسد، دل مجروح من به یاد زندانی که در آن هستم، ناله‌ای بی‌تاب به راه می‌اندازد، تا شاید مرا به سوی محملی ببرد.
بیخودی آسوده کرد از بازگشت تن مرا
در محیط بیکران نتوان به ساحل راه برد
هوش مصنوعی: در حالت سرگردانی و گیجی، جسم مرا از بازگشت رهایی بخشیدند؛ اما در فضای وسیع و بی‌پایان، نمی‌توان به ساحل و مکانی مشخص رسید.
نیستم نومید با غفلت زحسن عاقبت
تا ره خوابیده را دیدم به منزل راه برد
هوش مصنوعی: من با وجود بی‌توجهی به وضعیت حاضر، ناامید نیستم؛ چرا که به سرانجام نیکویی امیدوارم. می‌دانم که می‌توانم مسیرهای ناپیدا را پیدا کنم و به مقصد برسم.
در جهان آب و گل هر کس به دل برد التجا
در محیط پر خطر صائب به ساحل راه برد
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از چالش‌ها و خطرات است، هر فرد با نیازی که در دل دارد، به دنبال کمک و راه نجات می‌گردد. در این شرایط دشوار، صائب به مردم راهی به سوی امن و آرامش نشان می‌دهد.