گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۲۳

غم ز دل بیرون مرا کی باده احمر برد؟
زردی از آیینه هیهات است روشنگر برد
تلخ گویان را دهن شیرین کنم از نوشخند
بشکند چون نیشکر هر کس مرا، شکر برد
بر سبکباران بود موج خطر باد مراد
کف سلامت کشتی از دریای بی لنگر برد
هر که سازد همچون غواصان نفس در دل گره
از محیط تلخرو دامان پر گوهر برد
اهل دوست نیست ممکن ترک خودبینی کنند
زنگ ازین آیینه نتوانست اسکندر برد
در خزان بی برگ دیدن گلستان را مشکل است
مرغ زیرک در بهاران سر به زیر پر برد
با دل پرخون من ای تندخو کاوش مکن
صرفه هیهات است آتش زین کباب تر برد
خاکیان اکثر گرفتارند در بند جهات
تا که بیرون مهره خود را ازین ششدر برد؟
نیست کار مرغ صائب سینه بر آتش زدن
نامه ما را به آن بدخو مگر صرصر برد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم ز دل بیرون مرا کی باده احمر برد؟
زردی از آیینه هیهات است روشنگر برد
هوش مصنوعی: غم را از قلبم بیرون نمی‌برد، آیا شراب سرخ می‌تواند؟ زردی رنگ آیینه هرگز نمی‌تواند روشنی را منتقل کند.
تلخ گویان را دهن شیرین کنم از نوشخند
بشکند چون نیشکر هر کس مرا، شکر برد
هوش مصنوعی: من به کسانی که همیشه بدگویی می‌کنند، می‌خواهم با لبخند و خوش‌گویی پاسخ دهم، زیرا می‌دانم که با شیرینی کلامم می‌توانم افسردگی و تلخی آنها را از بین ببرم. هر کس که با من برخورد کند، از شیرینی رفتاری‌ام بهره‌مند خواهد شد.
بر سبکباران بود موج خطر باد مراد
کف سلامت کشتی از دریای بی لنگر برد
هوش مصنوعی: در میان طوفان و خطرات، کشتی که در دریا بدون لنگر است، می‌تواند به سلامت و آرامش برسد. این به این معناست که با وجود چالش‌ها و مشکلات، ممکن است در نهایت به موفقیت و ایمنی دست یابیم.
هر که سازد همچون غواصان نفس در دل گره
از محیط تلخرو دامان پر گوهر برد
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند غواصان در اعماق دل خود جستجو کند و از مشکلات و تلخی‌ها عبور نماید، می‌تواند به دستاوردهای ارزشمندی دست یابد.
اهل دوست نیست ممکن ترک خودبینی کنند
زنگ ازین آیینه نتوانست اسکندر برد
هوش مصنوعی: دوستان واقعی نمی‌توانند خود را فراموش کنند و از خودخواهی دست بکشند. مانند این است که اسکندر نتوانسته زنگی را از این آینه بردارد.
در خزان بی برگ دیدن گلستان را مشکل است
مرغ زیرک در بهاران سر به زیر پر برد
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، مشاهده زیبایی‌های باغ و گلستان کار دشواری است. حتی پرنده‌ای هوشمند در بهار، محتاطانه و با احتیاط پرواز می‌کند.
با دل پرخون من ای تندخو کاوش مکن
صرفه هیهات است آتش زین کباب تر برد
هوش مصنوعی: با دل دردمند من، ای خشمگین، سر و کار نداشته باش؛ چرا که نمی‌توانی از آتش این کباب داغ رهایی یابی.
خاکیان اکثر گرفتارند در بند جهات
تا که بیرون مهره خود را ازین ششدر برد؟
هوش مصنوعی: بیشتر انسان‌ها در تنگنای زمان و مکان گرفتارند و برای رهایی از محدودیت‌های محیطی و شرایط زندگی خود، باید خود را از این قید و بندها آزاد کنند.
نیست کار مرغ صائب سینه بر آتش زدن
نامه ما را به آن بدخو مگر صرصر برد
هوش مصنوعی: مرغ صائب، به این معناست که او نمی‌تواند با کلامش بر آتش بیفتد و نامه‌اش را به دست کسی که بدخلق است برساند، مگر این‌که طوفانی به نام صرصر بیاید. به عبارتی دیگر، او هیچ‌گاه نمی‌تواند احساسات و کلماتش را به همگان برساند مگر اینکه یک نیروی قوی و ناگهانی در کار باشد.

حاشیه ها

1397/10/12 09:01
عطراسادات

بیت پنجم
اهل دنیا درست است
که به جای دنیا دوست نوشته شده است