غزل شمارهٔ ۲۳۱۱
از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد
پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد
عشق بی پروا دماغ خانه آرایی نداشت
این گره در کار دریا از حباب ما فتاد
صبر نتوانست پیچیدن عنان راز عشق
این شرر آخر برون از سینه خارا فتاد
چاره جوییهای غمخواران مرا بیچاره کرد
این گره در کار من از سوزن عیسی فتاد
روی گرم لاله و آغوش گل زندان اوست
هر که چون شبنم به فکر عالم بالا فتاد
در جهان ساده لوحی رهبری در کار نیست
خضر شد هر کس که در دامان این صحرا فتاد
می کند در سنگ خارا داغ تنهایی اثر
بیستون خاموش شد تا کوهکن از پا فتاد
سالها خون خوردن و خامش نشستن سهل نیست
عمر اگر باشد، فلک خواهد به فکر ما فتاد
اختیاری نیست صائب اضطراب ما زعشق
دست و پایی می زند هر کس که در دریا فتاد
غزل شمارهٔ ۲۳۱۰: شد زسر گردانی من بس که حیران گردبادغزل شمارهٔ ۲۳۱۲: خال موزون است هر جا بر رخ دلبر فتاد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد
پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد
هوش مصنوعی: از لب منصور، سخن عشق به دشت رسید، و تمام رازها همانند پردهای کنار رفت. دریا و درد، مانند موجی بیپرهیز روان شدند.
عشق بی پروا دماغ خانه آرایی نداشت
این گره در کار دریا از حباب ما فتاد
هوش مصنوعی: عشق بیخیال و بیاحتیاط نتوانست خانهاش را به خوبی تزیین کند، و این مشکل در پیوند دریا ناشی از حباب ما بود.
صبر نتوانست پیچیدن عنان راز عشق
این شرر آخر برون از سینه خارا فتاد
هوش مصنوعی: صبر نتوانست کنترل عشق را که مانند شعلهای در دل میسوزد، در دست بگیرد و در نهایت، این آتش خروشانی که در درون وجود داشت، بیرون ریخت.
چاره جوییهای غمخواران مرا بیچاره کرد
این گره در کار من از سوزن عیسی فتاد
هوش مصنوعی: کمکهای افرادی که نگران حال من بودند، وضع مرا بدتر کرد. این مشکل در کار من به اندازهای پیچیده است که به سادگی از آن خارج نمیشوم.
روی گرم لاله و آغوش گل زندان اوست
هر که چون شبنم به فکر عالم بالا فتاد
هوش مصنوعی: هر فردی که مانند شبنم به فکر ارتفاعات معنوی و عالم بالاست، در واقع در دنیای زیبایی و محبت قرار دارد که همانند گل و لاله است. این دنیا یک زندان است، اما زندانی از لطافت و عشق.
در جهان ساده لوحی رهبری در کار نیست
خضر شد هر کس که در دامان این صحرا فتاد
هوش مصنوعی: در دنیای ما افرادی که بیخبر و سادهلوح هستند، نمیتوانند رهبری کنند. هر کسی که در این دشت سرسبز و وسیع قرار بگیرد، به نوعی آگاه و راهنمایی خواهد شد.
می کند در سنگ خارا داغ تنهایی اثر
بیستون خاموش شد تا کوهکن از پا فتاد
هوش مصنوعی: داغ و اثر تنهایی در دل سنگ سخت بیستون ایجاد شده است؛ این نشان میدهد که زمانی کوهکن از پا افتاد و توانایی ادامه کارش را از دست داد. این بیت به عمق درد و رنج تنهایی اشاره دارد و نشان میدهد که حتی سنگها هم تحت تأثیر این حس قرار میگیرند.
سالها خون خوردن و خامش نشستن سهل نیست
عمر اگر باشد، فلک خواهد به فکر ما فتاد
هوش مصنوعی: سالها تحمل درد و سکوت کردن آسان نیست. اگر عمر باقی باشد، آسمان خواهد اندیشید که به فکر ما باشد.
اختیاری نیست صائب اضطراب ما زعشق
دست و پایی می زند هر کس که در دریا فتاد
هوش مصنوعی: در این دنیا، کسی که به عشق دچار شود، مانند کسی است که در دریا افتاده و در حال تلاش برای نجات خودش است. این نشان میدهد که عشق نیروهای خاصی دارد و انسان را به تلاش وادار میکند. در این حالت، انسان از کنترل خارج است و مجبور است با وضعیت بحرانی خود دست و پنجه نرم کند.
حاشیه ها
1397/07/29 23:09
بیگانه
به به... به به... بسیار نغز و نیکو صائب گرامی...
1400/07/04 18:10
ترنم تبسم
درود و ادب رهبری در کاری نیست به وزن شعر آسیب میزند و این از حضرتش بعید می نماید، راهنمایی بفرمایید که در اندیشه من رهبری در کار درست هست یا خیر