غزل شمارهٔ ۲۳۰۲
تا بر لب تو افتاد چشم ستاره صبح
شد آب از خجالت قند دوباره صبح
از سرمه دل شب روشن شود چراغش
هر کس ز خواب خیزد پیش از ستاره صبح
تا آتشین نکرده است از آفتاب پستان
آبی به روی خود زن ای شیرخواره صبح
نقد حیات خود را صرف پری رخان کن
کز وصل آفتاب است عمر دوباره صبح
در سینه های صاف است دلهای زنده را جای
خورشید شیر مست است در گاهواره صبح
در بحر و بر عالم شبها دلیل گردد
چشمی که شد چو انجم محو نظاره صبح
پیران صاف طینت رای صواب دارند
صائب مگرد غافل از استشاره صبح
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا بر لب تو افتاد چشم ستاره صبح
شد آب از خجالت قند دوباره صبح
هوش مصنوعی: چشم ستاره صبح بر لب تو افتاد و از خجالت آن، قند دوباره آب شد.
از سرمه دل شب روشن شود چراغش
هر کس ز خواب خیزد پیش از ستاره صبح
هوش مصنوعی: دل شب با روشنی سرمهای درخشان میشود و هر کسی که قبل از طلوع آفتاب از خواب بیدار شود، میتواند نور ستاره صبح را ببیند.
تا آتشین نکرده است از آفتاب پستان
آبی به روی خود زن ای شیرخواره صبح
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور آفتاب هنوز رنگ آبی صبح را به خود نگرفته، ای کودک شیرخواره، بخواب.
نقد حیات خود را صرف پری رخان کن
کز وصل آفتاب است عمر دوباره صبح
هوش مصنوعی: زندگیات را برای زیباییهای دلربا خرج کن، زیرا پیوند با درخشش و نور خورشید، به تو زندگی تازهای میبخشد.
در سینه های صاف است دلهای زنده را جای
خورشید شیر مست است در گاهواره صبح
هوش مصنوعی: در دل های پاک، قلب های زنده جایی برای نور و زندگی دارند. صبح مانند گهواره ای است که شیره شیر در آن خوابیده و انرژی و شادی را به ارمغان میآورد.
در بحر و بر عالم شبها دلیل گردد
چشمی که شد چو انجم محو نظاره صبح
هوش مصنوعی: در دریا و روی زمین، در شب ها، چشمی که مانند ستاره ها به تماشای صبح مشغول است، دلیل و نشانه ای از زیبایی میشود.
پیران صاف طینت رای صواب دارند
صائب مگرد غافل از استشاره صبح
هوش مصنوعی: پیران با نیت خالص و دور از هرگونه فریب، همیشه نظر درستی دارند. ای صائب، از مشورت و راهنمایی در زمان صبح غافل نباش.