غزل شمارهٔ ۲۲۹۷
از قرص آفتاب تهی نیست خوان صبح
دایم بود ز صدق طلب پخته نان صبح
مگذر ز حرف راست که از رهگذار صدق
پر زر کند فلک ز کواکب دهان صبح
در نور صدق محو شود دعوی دروغ
ظلمت به گرد می رود از کاروان صبح
عشقی که صادق است بود ایمن از زوال
این تب برون نمی رود از استخوان صبح
در راست خانگان نتوان یافتن کجی
تیر دعا خطا نشود از کمان صبح
با صبح خوش برآ، که بود مهر بی زوال
برگ خزان رسیده ای از بوستان صبح
آب آورد به دیده چو خورشید، دیدنش
هر گل که وا شد از نفس خونچکان صبح
دل را اگر ز گرد گنه پاک می کنی
غافل مشو ز چهره شبنم فشان صبح
خورشید افسر زر ازین آستانه یافت
زنهار بر مدار سر از آستان صبح
مگشای چاک سینه که ترسم ز انفعال
تا روز حشر تخته بماند دکان صبح
کوتاه دار دست دعا از رکاب خلق
صائب چو ممکن است گرفتن عنان صبح
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از قرص آفتاب تهی نیست خوان صبح
دایم بود ز صدق طلب پخته نان صبح
هوش مصنوعی: از خورشید بینصیب نیست، چرا که صبح همیشه با تلاش و صداقت به ما نان میدهد.
مگذر ز حرف راست که از رهگذار صدق
پر زر کند فلک ز کواکب دهان صبح
هوش مصنوعی: از حقیقت نگذرجو، زیرا که آسمان با ستارهها نورانی میشود و صبح، به روشنی سخن میگوید.
در نور صدق محو شود دعوی دروغ
ظلمت به گرد می رود از کاروان صبح
هوش مصنوعی: وقتی حقیقت روشن باشد، ادعای دروغ به طور کامل از بین میرود و مثل سایهای به دور میشود، همچنین مانند شب که در برابر نور صبح محو میشود.
عشقی که صادق است بود ایمن از زوال
این تب برون نمی رود از استخوان صبح
هوش مصنوعی: عشق واقعی و صادق همیشه پایدار و امن است و این احساس قوی هرگز از وجود انسان محو نمیشود. این تب و تابی که در دل وجود دارد، مانند گرما و شور زندگی، هرگز از وجود او نخواهد رفت.
در راست خانگان نتوان یافتن کجی
تیر دعا خطا نشود از کمان صبح
هوش مصنوعی: دعاهایی که با نیت خالص و صحیح انجام میشوند، همیشه به نتیجه میرسند و مانند تیرهایی هستند که به سمت هدف درست رها میشوند. صبح نماد شروع新 и روز تازه است و نشاندهنده امید و نور است.
با صبح خوش برآ، که بود مهر بی زوال
برگ خزان رسیده ای از بوستان صبح
هوش مصنوعی: با صبح زیبا بیدار شو، چون عشق همیشه پایدار است، همانند برگ خشکیدهای که به انتهای پاییز در باغ سپیده دم رسیده است.
آب آورد به دیده چو خورشید، دیدنش
هر گل که وا شد از نفس خونچکان صبح
هوش مصنوعی: وقتی چشمانم پر از اشک شد مانند آفتاب، هر گلی که در صبح به خاطر دمیدن نفس تازهای شکفته شد، زیبایی او را دید.
دل را اگر ز گرد گنه پاک می کنی
غافل مشو ز چهره شبنم فشان صبح
هوش مصنوعی: اگر دل خود را از گناه پاک میکنی، فراموش نکن که صبح، چهرهای شفاف و تازه دارد که مانند شبنمی بر روی گلها نشسته است.
خورشید افسر زر ازین آستانه یافت
زنهار بر مدار سر از آستان صبح
هوش مصنوعی: خورشید از این درگاه، مانند یک فرمانده زرین، طلوع کرد و از سر نداشتن ترس و نگرانی بر مدار صبح درخشان قرار گرفت.
مگشای چاک سینه که ترسم ز انفعال
تا روز حشر تخته بماند دکان صبح
هوش مصنوعی: سینهات را بیش از حد باز نکن، زیرا میترسم که تا روز قیامت در حالت انفعال بمانی و فرصت شکوفایی و بیداری را از دست بدهی.
کوتاه دار دست دعا از رکاب خلق
صائب چو ممکن است گرفتن عنان صبح
هوش مصنوعی: دستِ دعا را از کمک و حمایت مردم کوتاه کن، چون مانند این است که بخواهی مهار صبح را بگیری.