غزل شمارهٔ ۲۲۸۹
نمک به دیده غفلت کن از سفیده صبح
که صد کتاب سخن هست در جریده صبح
ما ز جامه احرام را کفن زنهار
مشو چو مرده دلان غافل از سفیده صبح
ازان سفینه خورشید آسمان سیرست
که بادبان کند از پرده های دیده صبح
چو آفتاب بود گرم، نان راهروی
که روزیش بود از سفره کشیده صبح
بیاض سینه روشندلان رقم سوزست
ستاره نقطه سهوست بر جریده صبح
به سوزن مژه آفتاب هیهات است
رفوپذیر شود سینه دریده صبح
مرا که با دل شب راز در میان دارم
چه دل گشاده شود صائب از سفیده صبح؟
غزل شمارهٔ ۲۲۸۸: گر به اخلاص رخ خود به زمین سایی صبحغزل شمارهٔ ۲۲۹۰: منه چو ساده دلان دل به کامرانی صبح
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمک به دیده غفلت کن از سفیده صبح
که صد کتاب سخن هست در جریده صبح
هوش مصنوعی: به خواب غفلت نرو و زیباییهای صبح را نادیده نگیر؛ زیرا در این صبح تازه، معانی و پیامهای زیادی نهفته است که میتواند به تو چیزهای فراوانی بیاموزد.
ما ز جامه احرام را کفن زنهار
مشو چو مرده دلان غافل از سفیده صبح
هوش مصنوعی: از لباس احرام که برای حج استفاده میشود، به عنوان کفن بهره نبر، زیرا مردان دل مرده، از سپیدهدم غافل هستند.
ازان سفینه خورشید آسمان سیرست
که بادبان کند از پرده های دیده صبح
هوش مصنوعی: کشتی خورشید در آسمان در حرکت است و بادبان آن از پردههای صبح به کشیده شده است.
چو آفتاب بود گرم، نان راهروی
که روزیش بود از سفره کشیده صبح
هوش مصنوعی: وقتی آفتاب گرم میشود، نان کسی که در مسیر روزیش از سفرهای در صبح کشیده میشود، پیدا است.
بیاض سینه روشندلان رقم سوزست
ستاره نقطه سهوست بر جریده صبح
هوش مصنوعی: سینه روشن دلان مانند ورق سفید است که با حرارت عشق سوزانده شده است و ستارهای که بر آسمان صبح میدرخشد، نشانهای از خطا و اشتباه است.
به سوزن مژه آفتاب هیهات است
رفوپذیر شود سینه دریده صبح
هوش مصنوعی: با یک سوزن مژه نمیتوان آسیبی که صبح به دل زده شده را ترمیم کرد.
مرا که با دل شب راز در میان دارم
چه دل گشاده شود صائب از سفیده صبح؟
هوش مصنوعی: من که رازهایی در دل شب دارم، آیا دلی باز و خندان میشود وقتی صبح سپید میشود، صائب؟

صائب