گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۸۵

نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح
سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح
عیش امروز علاج غم فردا نکند
مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح
هر سری را نکشد دار فنا در آغوش
سر خورشید سزد شمسه دروازه صبح
نکند طول امل چاره کوتاهی عمر
نشود تار نفس رشته شیرازه صبح
دولت سرد نفس زود به سر می آید
که بود یک دو نفس مستی جمازه صبح
پیش چشمی که دل زنده شب را دریافت
چون گل روی مزارست رخ تازه صبح
گر دل زنده چو خورشید تمنا داری
بشنو از صائب ما این غزل تازه صبح

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح
سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح
هوش مصنوعی: ما در صبح تازه، شرابی ننوشیدیم و دل را نشکستیم به اندازه آنچه صبح به ما می‌دهد.
عیش امروز علاج غم فردا نکند
مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح
هوش مصنوعی: لذت‌های امروز نمی‌توانند غم‌های فردا را برطرف کنند. خوشی و سرخوشی در شب، صبح را با ناامیدی و خمیازه همراه می‌کند.
هر سری را نکشد دار فنا در آغوش
سر خورشید سزد شمسه دروازه صبح
هوش مصنوعی: هر چیزی که به پایان می‌رسد، مانند مرگ و فنا، نباید کسی را ناامید کند، زیرا در آغوش آفتاب، شروعی تازه و روشن در انتظار است.
نکند طول امل چاره کوتاهی عمر
نشود تار نفس رشته شیرازه صبح
هوش مصنوعی: ممکن است امید به عمر طولانی باعث شود که ما از عمر خود به درستی استفاده نکنیم و زمان را بیهوده هدر بدهیم. در اینجا، نفس ما مانند رشته‌ای است که سامان‌بخش صبح و آغاز روز جدید است.
دولت سرد نفس زود به سر می آید
که بود یک دو نفس مستی جمازه صبح
هوش مصنوعی: به زودی خوشی و شادی از دست می‌رود، درست مثل اینکه گاهی لحظاتی از سرخوشی در صبح‌ها وجود دارد، اما این لحظات خیلی زود سپری می‌شوند.
پیش چشمی که دل زنده شب را دریافت
چون گل روی مزارست رخ تازه صبح
هوش مصنوعی: در برابر چشمی که زندگی شب را درک می‌کند، چهره‌ای شبیه گل بر مزار به نظر می‌رسد، همان‌طور که صبح تازه می‌درخشد.
گر دل زنده چو خورشید تمنا داری
بشنو از صائب ما این غزل تازه صبح
هوش مصنوعی: اگر دلی زنده و پرشور همچون خورشید می‌خواهی، به سخنان ما توجه کن و از این غزل تازه که چون صبح نویدبخش است، گوش کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب