غزل شمارهٔ ۲۲۷۹
تا به کی همچون سگان گیرد ترا در خواب، صبح؟
چون گل از شبنم بزن بر چهره خود آب، صبح
شیر مست فیض شو از جوی شیر روشنش
تا نگشته است از شفق چون دامن قصاب صبح
در وصال از عاشق صادق نمی داند اثر
چون شکر در شیر، گردد محو در مهتاب صبح
گر نداری زنده شب را از گرانخوابی چو شمع
سبحه گردان شو ز اشک گرم در محراب صبح
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا به کی همچون سگان گیرد ترا در خواب، صبح؟
چون گل از شبنم بزن بر چهره خود آب، صبح
هوش مصنوعی: تا کی همچنان در خواب و بیخبری خواهی ماند؟ با آغاز روز و تابش نور آفتاب، باید مثل گل، خواب را ترک کرده و خود را تازه کنی.
شیر مست فیض شو از جوی شیر روشنش
تا نگشته است از شفق چون دامن قصاب صبح
هوش مصنوعی: اے شیر مست، از جوی شیر روشن بنوش و لذت ببر، زیرا هنوز صبح نیامده و آسمان رنگ روشن صبحگاهی را به خود نگرفته است.
در وصال از عاشق صادق نمی داند اثر
چون شکر در شیر، گردد محو در مهتاب صبح
هوش مصنوعی: در نزدیکی محبوب، عاشق واقعی تأثیری از خود نشان نمیدهد، چونکه شکر در شیر حل میشود و در نور مهتاب صبح ناپدید میگردد.
گر نداری زنده شب را از گرانخوابی چو شمع
سبحه گردان شو ز اشک گرم در محراب صبح
هوش مصنوعی: اگر در شب بیدار نمیمانی و خواب سنگین تو را میگیرد، مانند شمعی باش که در محراب صبح با اشکهای گرم خود ذکر میگوید و دعا میکند.
حاشیه ها
1397/11/29 14:01
محمد یزدی
در بیت سوم "نمی ماند" صحیح و "نمی داند" غلط است.
در وصال از عاشق صادق نمی ماند اثر.

صائب