گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۷۲

آن گنج خفی در دل ویرانه زند موج
آن بحر درین گوهر یکدانه زند موج؟
عاشق کند ایجاد ز خود حسن گلوسوز
از شمع که دیده است که پروانه زند موج؟
پیشانی دریای کرم چین نپذیرد
چندان که گدا بر در این خانه زند موج
جز چشم سیاهش که فرنگی است نگاهش
در کعبه که دیده است که بتخانه زند موج؟
دل یک نفس از فکر و خیال تو تهی نیست
پیوسته درین قاف پریخانه زند موج
زنهار مجویید ز کس دیده بیدار
در خوابگه دهر که افسانه زند موج
دست از دو جهان شستن و آسوده نشستن
سهل است، اگر گریه مستانه زند موج
در سینه ما داغ جنون لاله خودروست
در دامن این دشت، سیه خانه زند موج
فیض سحر از دیده خونابه فشان است
شیر از کشش گریه طفلانه زند موج
در سد سکندر بتوان رخنه فکندن
گر داعیه همت مردانه زند موج
صد پرده گلوگیرتر از موج سراب است
بزمی که در او سبحه صد دانه زند موج
آنجا که شود خامه صائب گهرافشان
در شوره زمین گوهر یکدانه زند موج

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن گنج خفی در دل ویرانه زند موج
آن بحر درین گوهر یکدانه زند موج؟
هوش مصنوعی: آن گنج پنهانی که در دل خرابه‌ها قرار دارد، همانند موج دریا که به جواهر ارزشمندی برخورد می‌کند، به زندگی و جلوه‌ای خاص می‌بخشد.
عاشق کند ایجاد ز خود حسن گلوسوز
از شمع که دیده است که پروانه زند موج؟
هوش مصنوعی: عاشق برای اینکه به محبوبش جلوه‌ای زیبا ببخشد، مانند شعله‌های شمع است که پروانه را به سمت خود می‌کشاند و او را به حرکت در می‌آورد.
پیشانی دریای کرم چین نپذیرد
چندان که گدا بر در این خانه زند موج
هوش مصنوعی: پیشانی دریای کرم هیچ‌گاه نمی‌تواند تمام محبت و خوبی‌هایی را که گدا به در این خانه عرضه می‌کند، بپذیرد.
جز چشم سیاهش که فرنگی است نگاهش
در کعبه که دیده است که بتخانه زند موج؟
هوش مصنوعی: فقط تنها چشم سیاه اوست که به سبک فرنگی‌هاست، آیا نگاهش در کعبه نیست که مانند بتخانه در آنجا هم عواطف متلاطمی وجود دارد؟
دل یک نفس از فکر و خیال تو تهی نیست
پیوسته درین قاف پریخانه زند موج
هوش مصنوعی: دل هیچ‌گاه از یاد تو خالی نیست و همیشه در این فضا، احساسات و افکار مرتبط با تو در دل مانند موجی در حال حرکت است.
زنهار مجویید ز کس دیده بیدار
در خوابگه دهر که افسانه زند موج
هوش مصنوعی: مواظب باشید که از کسی که چشم بینا دارد، در حالتی که زمان خواب است، دوری کنید؛ زیرا او داستان‌هایی می‌سازد که همچون موجی دریا هستند.
دست از دو جهان شستن و آسوده نشستن
سهل است، اگر گریه مستانه زند موج
هوش مصنوعی: رها کردن هر گونه وابستگی به دنیا و آرام نشستن کار ساده‌ای به نظر می‌رسد، اما وقتی که مشکلات و چالش‌ها مانند امواج دریا به سراغمان می‌آید، کار دشواری خواهد بود.
در سینه ما داغ جنون لاله خودروست
در دامن این دشت، سیه خانه زند موج
هوش مصنوعی: در دل ما عشق شدیدی مانند گل لاله‌ای وحشی وجود دارد و در این دشت، امواجی از حسرت و اندوه به‌طور مداوم در حال حرکتند.
فیض سحر از دیده خونابه فشان است
شیر از کشش گریه طفلانه زند موج
هوش مصنوعی: سپیده‌دمی زیبا و شگرف از چشمان من می‌ریزد، همچون شیر که از شور و هیجان ناله‌ی یک کودک به‌وجود می‌آید و موجی را ایجاد می‌کند.
در سد سکندر بتوان رخنه فکندن
گر داعیه همت مردانه زند موج
هوش مصنوعی: اگر کسی اراده و همت مردانه‌ای داشته باشد، می‌تواند حتی به موانع بزرگ مانند سد سکندر نفوذ کند و از آن عبور نماید.
صد پرده گلوگیرتر از موج سراب است
بزمی که در او سبحه صد دانه زند موج
هوش مصنوعی: بزم و مجلس شادابی که در آن آدمی شاد و خوشحال است و مانند تکان‌های آب در سراب (جایی که آب واقعی نیست و تنها تصوری از آن است) پر از هیجان و احساس می‌شود، پیچیدگی و دشواری بیشتری دارد. این فضا به نوعی می‌تواند نمایانگر لحظاتی باشد که با وجود شادی، عمق و معانی پنهانی در آن وجود دارد که شاید به سادگی قابل درک نباشند.
آنجا که شود خامه صائب گهرافشان
در شوره زمین گوهر یکدانه زند موج
هوش مصنوعی: در جایی که قلم صائب بر روی زمین خشک و شور می‌نویسد، جواهر ارزشمندی مانند یک الماس در آن پدیدار می‌شود.