غزل شمارهٔ ۲۲۵۷
خود به خود چشم تو در گفتارست
بیخودی لازمه بیمارست
با حدیث لب جان پرور او
بوی گل چون نفس بیمارست
رزق اهل نظر از پرتو حسن
روزی آینه از دیدارست
فلک بی سر و پا فانوسی است
که چراغش ز دل بیمارست
تو نداری سر سودا، ورنه
یوسفی در سر هر بازارست
دل به ماتمکده خاک مبند
گر دل زنده ترا در کارست
ریگ این بادیه خون آشام است
خاک این مرحله آدمخوارست
سربلندی ثمر بی برگی است
خار را جا به سر دیوارست
سینه چاکان ترا چون گل صبح
مغز آشفته تر از دستارست
در تن مرده دلان رشته جان
پر کاهی است که بر دیوارست
عقل و فطرت به جوی نستانند
دوردور شکم و دستارست
سیر و دور فلک ناهموار
چون تو هموار شوی هموارست
بر من از زهر ملامت صائب
هر سر موی، زبان مارست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خود به خود چشم تو در گفتارست
بیخودی لازمه بیمارست
هوش مصنوعی: چشم تو در کلامت خود به خود حرف میزند و این بیدلی و بیاختیاری، مشخصهی کسی است که بیمار است.
با حدیث لب جان پرور او
بوی گل چون نفس بیمارست
هوش مصنوعی: وقتی از لبان او سخن میگوید، دل آدم زنده و شاداب میشود، به طوری که عطر گل مانند نفس یک بیمار به او احساس میدهد.
رزق اهل نظر از پرتو حسن
روزی آینه از دیدارست
هوش مصنوعی: نفرین بر آن که به زیبایی توجه ندارد، زیرا استعداد و روزی اهل بصیرت از نور زیبایی به دست میآید و آینهها تنها با دیدن این زیبایی درخشان میشوند.
فلک بی سر و پا فانوسی است
که چراغش ز دل بیمارست
هوش مصنوعی: آسمان مانند فانوسی است که بینهایت بیثبات و بیپایه به نظر میرسد، و نور آن از دل و روح عاطفی و رنجور ناشی میشود.
تو نداری سر سودا، ورنه
یوسفی در سر هر بازارست
هوش مصنوعی: تو به دنبال چیز خاصی نیستی، اما اگر بودی، باید بدانی که جذابیتی مثل یوسف در هر گوشه و بازاری پیدا میشود.
دل به ماتمکده خاک مبند
گر دل زنده ترا در کارست
هوش مصنوعی: دل خود را به غم و اندوه این دنیای فانی نبند، زیرا اگر دلت زنده و پویا باشد، در کار و زندگی تو تأثیرگذار خواهد بود.
ریگ این بادیه خون آشام است
خاک این مرحله آدمخوارست
هوش مصنوعی: این بیابان به قدری خطرناک است که مانند ریگ آن میتواند جان انسانها را بگیرد و خاک این سرزمین به گونهای است که به نوعی جان آدمی را میبلعد.
سربلندی ثمر بی برگی است
خار را جا به سر دیوارست
هوش مصنوعی: باید به یاد داشته باشیم که گاهی اوقات چیزهایی که بیثمر و بیفایده به نظر میرسند، میتوانند در شرایط خاص به جایی دست یابند و شکوفا شوند. در اینجا، تصویر خاری که بر روی دیواری قرار دارد، نشانهای از این است که حتی در سختترین و نامناسبترین شرایط نیز امکان رشد و پیشرفت وجود دارد.
سینه چاکان ترا چون گل صبح
مغز آشفته تر از دستارست
هوش مصنوعی: دلباختگان تو مانند گل صبح هستند، اما در درونشان آشفتگی بیشتری از آنچه در ظاهر دیده میشود دارند.
در تن مرده دلان رشته جان
پر کاهی است که بر دیوارست
هوش مصنوعی: در وجود افرادی که از احساسات و زندگی فاصله گرفتهاند، زندگی و روحی ظریف و شکننده وجود دارد که همانند کاهی که بر دیوار نشسته، بسیار آسیبپذیر و ناپایدار است.
عقل و فطرت به جوی نستانند
دوردور شکم و دستارست
هوش مصنوعی: عقل و نیکی درون انسان را به کار میگیرد و دور از خودپرستی و خودخواهی است.
سیر و دور فلک ناهموار
چون تو هموار شوی هموارست
هوش مصنوعی: چرخش و حرکت آسمانی، ناهموار و پرتنش است، اما وقتی تو آرام و راحت باشی، همه چیز به نرمی و آرامش خواهد رسید.
بر من از زهر ملامت صائب
هر سر موی، زبان مارست
هوش مصنوعی: ملامتهایی که بر من میشود، همچون زهر میماند و هر واژهای که به زبان میآید، شبیه زهر است.

صائب