غزل شمارهٔ ۲۲۵۶
زیر بال است پناهی که مراست
شمع بالین بود آهی که مراست
کیست با من طرف جنگ شود؟
اشک و آه است سپاهی که مراست
آه سرد و نفس سوخته است
صبح عید و شب ماهی که مراست
در سفر بار رفیقان نشوم
دل بود توشه راهی که مراست
دست قدرت به قفا می پیچد
برق را مشت گیاهی که مراست
به دو صد دانه گوهر ندهم
در جگر رشته آهی که مراست
چون نباشد خجل از رحمت حق؟
بیگناهی است گناهی که مراست
آن حبابم که درین بحر گهر
سر پوچ است کلاهی که مراست
صیقل حسن بود دیده پاک
رخ مگردان ز نگاهی که مراست
بال پرواز هزاران چشم است
از قناعت پر کاهی که مراست
شاهد شور محبت صائب
روی زردست گواهی که مراست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زیر بال است پناهی که مراست
شمع بالین بود آهی که مراست
هوش مصنوعی: زیر بال او پناهی وجود دارد که من در آن آرامش مییابم و شمع کنار بستر من، ناله و اشکی است که از دل من برمیخیزد.
کیست با من طرف جنگ شود؟
اشک و آه است سپاهی که مراست
هوش مصنوعی: کیست که با من در جنگ باشد؟ اینجا تنها اشک و اندوه هستند که به عنوان سپاه من به شمار میروند.
آه سرد و نفس سوخته است
صبح عید و شب ماهی که مراست
هوش مصنوعی: صبح عید است و در حالی که شب ماه را به یاد دارم، احساس تلخی و ناراحتی میکنم. نفسزدهام و دلم گرفته است.
در سفر بار رفیقان نشوم
دل بود توشه راهی که مراست
هوش مصنوعی: در سفر، بار و مسئولیت همراهان بر دوش من نیست؛ دل و احساسات من همچون توشهای است که برای این مسیر نیاز دارم.
دست قدرت به قفا می پیچد
برق را مشت گیاهی که مراست
هوش مصنوعی: قدرت دستش را به عقب میکشد، همانطور که گیاهان در برابر طوفان مقاومت میکنند.
به دو صد دانه گوهر ندهم
در جگر رشته آهی که مراست
هوش مصنوعی: من هیچ چیز باارزشی را به دوصد دانه گوهر نمیفروشم و برایم ارزش بیشتری دارد که در دل خودم درد و غم داشته باشم.
چون نباشد خجل از رحمت حق؟
بیگناهی است گناهی که مراست
هوش مصنوعی: وقتی رحمت خداوند شامل حال انسان باشد، دیگر چه جای شرمندگی است؟ گناهی که من دارم، در واقع بیگناهی است.
آن حبابم که درین بحر گهر
سر پوچ است کلاهی که مراست
هوش مصنوعی: من مانند حبابی هستم در این دریای عمیق، که در حقیقت توخالی و بیارزش است، همچنان که کلاهی که بر سر دارم.
صیقل حسن بود دیده پاک
رخ مگردان ز نگاهی که مراست
هوش مصنوعی: هر نگاه زیبایی را میتواند روشن کند، پس چشمانت را از نگاه کسی که محبتش به من است، بر مدار.
بال پرواز هزاران چشم است
از قناعت پر کاهی که مراست
هوش مصنوعی: چشمان بسیاری به خاطر قناعت و زهدی که دارم، به من تحسین میکنند و به من پرواز میدهند.
شاهد شور محبت صائب
روی زردست گواهی که مراست
هوش مصنوعی: شاهد بر عشق و احساس من، زردی چهرهام است که گواهی میدهد این عشق به من مربوط است.

صائب