گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۳۳

جان رمیده را به جهان بازگشت نیست
دست بریده را به دهان بازگشت نیست
شبنم دو بار بازی بستان نمی خورد
دل را به رنگ و بوی جهان بازگشت نیست
از اشک و آه خویش ندیدم نتیجه ای
در طالع شرار و دخان بازگشت نیست
دل چون ز دست رفت نیاید به جای خویش
یاقوت را به سینه کان بازگشت نیست
هر رقعه ای که می کنم انشا به آن نگار
در طالعش چو برگ خزان بازگشت نیست
پای به خواب رفته ما را چو پای خم
دیگر به خاک کوی مغان بازگشت نیست
افکنده سپهر نگردد دگر بلند
تیر شهاب را به کمان بازگشت نیست
جستیم از کشاکش چرخ از شکستگی
تیر شکسته را به کمان بازگشت نیست
مرغ ز دام جسته نیفتد دگر به دام
صائب مرا به ملک جهان بازگشت نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان رمیده را به جهان بازگشت نیست
دست بریده را به دهان بازگشت نیست
هوش مصنوعی: روحی که از بدن جدا شده، دیگر به این دنیا بازنخواهد گشت و نیز کسی که دستش بریده شده، نمی‌تواند دوباره آن را به دهان بیاورد.
شبنم دو بار بازی بستان نمی خورد
دل را به رنگ و بوی جهان بازگشت نیست
هوش مصنوعی: شبنم دوباره به چمن نمی‌نشیند و دل نمی‌تواند بار دیگر از زیبایی‌ها و عطرهای جهان پر شود؛ زیرا این بازگشت ممکن نیست.
از اشک و آه خویش ندیدم نتیجه ای
در طالع شرار و دخان بازگشت نیست
هوش مصنوعی: از گریه و آه و ناله‌های خود هیچ نتیجه‌ای ندیدم و نمی‌توانم انتظار داشته باشم که شعله و دود به عقب برگردند.
دل چون ز دست رفت نیاید به جای خویش
یاقوت را به سینه کان بازگشت نیست
هوش مصنوعی: دل وقتی که از دست برود، دیگر به حالت اولیه‌اش برنمی‌گردد. یاقوتی که از دل زمین استخراج شده، هرگز به جای خودش باز نمی‌گردد.
هر رقعه ای که می کنم انشا به آن نگار
در طالعش چو برگ خزان بازگشت نیست
هوش مصنوعی: هر نوشته‌ای که درباره آن معشوق می‌نویسم، مانند برگی در فصل پاییز است که هیچ‌گاه به حالت اولیه‌اش برنمی‌گردد.
پای به خواب رفته ما را چو پای خم
دیگر به خاک کوی مغان بازگشت نیست
هوش مصنوعی: پای خواب رفته‌ی ما به صفت پای خم دیگر، بازگشتی به خاک کوی مغان ندارد.
افکنده سپهر نگردد دگر بلند
تیر شهاب را به کمان بازگشت نیست
هوش مصنوعی: آسمان دیگر به اوج نخواهد رسید، تیر شهابی که رها شده، دیگر به کمان برنمی‌گردد.
جستیم از کشاکش چرخ از شکستگی
تیر شکسته را به کمان بازگشت نیست
هوش مصنوعی: ما به دنبال آرامش و راحتی در میان مشکلات و چالش‌ها هستیم، اما مانند کمان شکسته‌ای که تیرش به عقب باز نمی‌گردد، نمی‌توانیم از شکست‌هایمان بازگشت کنیم.
مرغ ز دام جسته نیفتد دگر به دام
صائب مرا به ملک جهان بازگشت نیست
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که از دام رهایی یافته، دیگر هرگز به دام برنخواهد گشت. صائب، من نیز در این کره خاکی دیگر نمی‌توانم به دنیای پیشین خود بازگردم.