غزل شمارهٔ ۲۰۳۰
چشمم به دستگیری لطف جیب نیست
نبضم رهین منت دست طبیب نیست
(در بحر فکر از سر اخلاص می روم
باشد یتیم اگر گهر من غریب نیست)
(مقراض می کنیم به یک حرف زلف بحث
رعناست سرو اگر چه، ولی جامه زیب نیست)
(در شمع بین که چون سرش افتاد زیر پا
یک پله فراز جهان بی نشیب نیست)
(صد بوسه از لب تو لب جام می گرفت
یک بوسه قسمت لب این بی نصیب نیست)
(دست و بغل به خرمن گل رفته ایم ما
چون خرمن سرین تو آغوش زیب نیست)
دل می برد ز کف در و دیوار خانه ات
گلمیخ آستان تو بی عندلیب نیست
(صائب نمی زند نمکی بر جراحتم
حسنی که همچو دانه آدم فریب نیست)
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشمم به دستگیری لطف جیب نیست
نبضم رهین منت دست طبیب نیست
هوش مصنوعی: چشمانم در انتظار کمک و لطف کسی نیست و نبض من وابسته به محبت و عطای پزشک نیست.
(در بحر فکر از سر اخلاص می روم
باشد یتیم اگر گهر من غریب نیست)
هوش مصنوعی: در دنیای تفکر و اندیشه، با خلوص نیت حرکت میکنم. حتی اگر خودم یتیم باشم، ارزش و گوهری که دارم هیچ غریبی نیست و اهمیت خود را حفظ میکند.
(مقراض می کنیم به یک حرف زلف بحث
رعناست سرو اگر چه، ولی جامه زیب نیست)
هوش مصنوعی: ما با یک کلام زیبا، به زیبایی زلف و دلربایی او اشاره میکنیم. هرچند شاید سرو به اندازه او زیبا باشد، اما در واقع جمال او به هیچ جامهای نمیسازد.
(در شمع بین که چون سرش افتاد زیر پا
یک پله فراز جهان بی نشیب نیست)
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمانی که شمعی (نماد زندگی یا روشنایی) در زیر پا قرار میگیرد و خاموش میشود، به سادگی نمایشدهنده این واقعیت است که وجود هیچ چیزی بدون چالش و دشواری نیست. در حقیقت، دنیا همیشه زندگی بدون فراز و نشیب ندارد و هر چیزی در زندگی، حتی در حالتی که به نظر بیاهمیت میآید، دارای عمق و توانمندی خاصی است.
(صد بوسه از لب تو لب جام می گرفت
یک بوسه قسمت لب این بی نصیب نیست)
هوش مصنوعی: بوسههای زیادی از لب تو بر لب جام مینشست، اما نصیب من فقط یک بوسه از لب تو بود که حالا برایم نیست.
(دست و بغل به خرمن گل رفته ایم ما
چون خرمن سرین تو آغوش زیب نیست)
هوش مصنوعی: ما به جاذبه و زیبایی تو نزدیک شدهایم، اما نمیتوانیم آن را در آغوش بگیریم، چون دلبستگیامان به تو فراتر از اینهاست.
دل می برد ز کف در و دیوار خانه ات
گلمیخ آستان تو بی عندلیب نیست
هوش مصنوعی: دل از دست میرود، زیرا جاذبه خانهات بسیار قوی است. در آستانهات هیچ پرندهای نیست که بر آن بنشیند، انگار که زیبایی این مکان به تنهایی کافی است.
(صائب نمی زند نمکی بر جراحتم
حسنی که همچو دانه آدم فریب نیست)
هوش مصنوعی: صائب در این بیت بیان میکند که هیچ کسی بر زخمهای دل او نمک نمیپاشد، چرا که زیبایی ظاهری که مانند دانهی آدم فریبنده باشد، وجود ندارد. در واقع، او به عدم وجود زیباییهای فریبنده اشاره میکند که بتوانند درد و رنج او را بیشتر کنند.

صائب