گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۱۹

ما گرچه بسته ایم لب از گفتگوی دوست
آیینه دار راز نهان است روی دوست
از بوی پیرهن گذرد آستین فشان
در مغز هر که ریشه دوانید بوی دوست
محو کدام آیینه سیما شود کسی؟
آیینه خانه ای است دو عالم ز روی دوست
رهبر چه حاجت است، که هر خار دشت عشق
برداشته است دست اشارت به سوی دوست
در پرده سوخت شهپر مرغ نگاه را
آه آن زمان که پرده برافتد ز روی دوست
درد طلب کجاست، که هر ذره خاک من
چون مور پر برآورد از جستجوی دوست
هر چند دوست را سر ما نیست از غرور
ما هم ز انفعال نداریم روی دوست
اوراق دل ز منت شیرازه فارغ است
تا کوچه گرد زلف حواس است بوی دوست
از سیل فتنه زیر و زبر گر شود جهان
صائب برون نمی رود از خاک کوی دوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما گرچه بسته ایم لب از گفتگوی دوست
آیینه دار راز نهان است روی دوست
هوش مصنوعی: ما که در گفتگو با دوست سکوت کرده‌ایم، اما آینه‌ایم که رازهای پنهان چهره او را نشان می‌دهیم.
از بوی پیرهن گذرد آستین فشان
در مغز هر که ریشه دوانید بوی دوست
هوش مصنوعی: پیرهنی که بوی خوش دارد، به راحتی از آستین آن عبور می‌کند. این بو در ذهن هر کسی که در دوستی ریشه دوانده، جاودانه می‌ماند.
محو کدام آیینه سیما شود کسی؟
آیینه خانه ای است دو عالم ز روی دوست
هوش مصنوعی: آیا کسی می‌تواند در آینه‌ای که تصویر حقیقی‌اش در آن منعکس نمی‌شود، خود را مشاهده کند؟ آینه‌ای که در آن صورت دوست جلوه‌گر است، مانند آینه‌ای است که دو جهان را در خود منعکس می‌کند.
رهبر چه حاجت است، که هر خار دشت عشق
برداشته است دست اشارت به سوی دوست
هوش مصنوعی: رهبر در عالم عشق نیازی نیست، زیرا هر سرخی در دشت عشق به سوی معشوق اشاره می‌کند.
در پرده سوخت شهپر مرغ نگاه را
آه آن زمان که پرده برافتد ز روی دوست
هوش مصنوعی: زمانی که پرده از روی دوست کنار برود و حقیقت آشکار شود، این سوختن و درد دل ناشی از عشق و longing را نشان می‌دهد. احساسات عمیق و شوق دیدن محبوب در این لحظه بر افرازندهٔ آتش دل حکایت دارد.
درد طلب کجاست، که هر ذره خاک من
چون مور پر برآورد از جستجوی دوست
هوش مصنوعی: درد جستجوی عشق و دوست کجاست، که هر نقطه از خاک من مانند موری است که برای پیدا کردن دوستش پرواز می‌کند و به دنبال او می‌گردد.
هر چند دوست را سر ما نیست از غرور
ما هم ز انفعال نداریم روی دوست
هوش مصنوعی: هرچند که در رابطه‌ام با دوست، او احساسی ندارد و به نوعی بی‌تفاوت است، اما ما هم تحت تأثیر غرور خودمان نمی‌توانیم به سادگی خود را از آن دور کنیم و واکنشی نشان ندهیم.
اوراق دل ز منت شیرازه فارغ است
تا کوچه گرد زلف حواس است بوی دوست
هوش مصنوعی: صفحات دل از لطف و محبت خالی شده و حالا فقط به گردش زلف دوست و طعم خوش بوی او فکر می‌کند.
از سیل فتنه زیر و زبر گر شود جهان
صائب برون نمی رود از خاک کوی دوست
هوش مصنوعی: اگر جهان به آشوب و بی‌نظمی دچار شود، صائب، همچنان نمی‌تواند از خاک کوی محبوبش جدا شود.