گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۱۸

باریکتر چرا نشوم از میان دوست؟
می بایدم گذشت ز تنگ دهان دوست
هر کوچه کهکشانی و هر خانه مشرقی است
از فیض آفتاب ثریا فشان دوست
نتوان به خامه دو زبان حرف دوست گفت
لب بسته ایم یکقلم از داستان دوست
از گیرودار سبحه و زنار فارغ است
دستی که ماند در ته رطل گران دوست
من کیستم که روی نتابم ازین مصاف؟
گردون زره شده است ز زخم سنان دوست
باید به زخم چنگل شهباز تن دهد
چون بهله هر که دست کند در میان دوست
یک موی در میان من و او نمانده است
پیچیده ام چو تاب به موی میان دوست
سنگ نشان ز حالت منزل چه آگه است؟
از دیر و کعبه چند بپرسم نشان دوست؟
عاشق به کعبه حاجت خود را نمی برد
خاک مرا عشق بود آستان دوست
بر هر که دست می زنم از دست رفته است
در حیرتم که از که بپرسم نشان دوست؟
صائب زبان بگز که درین انجمن کلیم
تا دست و لب نسوخت، نشد همزبان دوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باریکتر چرا نشوم از میان دوست؟
می بایدم گذشت ز تنگ دهان دوست
هوش مصنوعی: چرا از میان دوست خود باریک‌تر نشوم؟ باید از دهان تنگ او عبور کنم.
هر کوچه کهکشانی و هر خانه مشرقی است
از فیض آفتاب ثریا فشان دوست
هوش مصنوعی: هر کوچه ای به مانند کهکشان است و هر خانه ای پر از روشنی، که این نور و زیبایی از بخشش دوست و آفتابی که بر زمین می‌تابد ناشی می‌شود.
نتوان به خامه دو زبان حرف دوست گفت
لب بسته ایم یکقلم از داستان دوست
هوش مصنوعی: نمی‌توان با نوشتن و گفتن از دو زبان، حرف دوست را بیان کرد. ما لب‌هایمان را بسته‌ایم و با یک قلم تنها از داستان دوست می‌گوییم.
از گیرودار سبحه و زنار فارغ است
دستی که ماند در ته رطل گران دوست
هوش مصنوعی: دستی که در زیر بار سنگین محبت دوست قرار دارد، دیگر به مسائل و مشکلات روزمره‌ مثل نذر و عبادت اهمیت نمی‌دهد.
من کیستم که روی نتابم ازین مصاف؟
گردون زره شده است ز زخم سنان دوست
هوش مصنوعی: من کی هستم که در برابر این چالش عقب بکشم؟ آسمان هم خودش زره پوشیده است از زخم‌های دوست.
باید به زخم چنگل شهباز تن دهد
چون بهله هر که دست کند در میان دوست
هوش مصنوعی: کسی که می‌خواهد در دوستی عمیق‌تر شود، باید با مشکلات و چالش‌ها نیز روبرو شود، شبیه به اینکه یک پرنده جوان باید حتی زخم‌ها را تحمل کند تا به بالندگی برسد.
یک موی در میان من و او نمانده است
پیچیده ام چو تاب به موی میان دوست
هوش مصنوعی: میان من و او هیچ فاصله‌ای نمانده است و من به شدت به او وابسته‌ام، همچون تابی که به موی دوست پیچیده شده است.
سنگ نشان ز حالت منزل چه آگه است؟
از دیر و کعبه چند بپرسم نشان دوست؟
هوش مصنوعی: سنگی که نشان‌دهنده مکان و وضعیت خانه است، چه اطلاعی می‌تواند به من بدهد؟ من از مکان‌های قدیمی و کعبه چه بپرسم؟ در واقع، من به دنبال نشانه‌ای از دوستم هستم.
عاشق به کعبه حاجت خود را نمی برد
خاک مرا عشق بود آستان دوست
هوش مصنوعی: عاشق واقعی نیاز خود را به کعبه نمی‌برد، چون عشق او به دوستش بسیار بیشتر از هر چیزی است. عشق او جایگاه والایی دارد که حتی از مکان‌های مقدس هم با ارزش‌تر است.
بر هر که دست می زنم از دست رفته است
در حیرتم که از که بپرسم نشان دوست؟
هوش مصنوعی: هر کسی را که می‌بینم، از دست رفته و جدای او هستم. در حیرتم که از چه کسی باید بپرسم تا نشانی از دوست پیدا کنم؟
صائب زبان بگز که درین انجمن کلیم
تا دست و لب نسوخت، نشد همزبان دوست
هوش مصنوعی: در این اجتماع، زبان خود را زیر کنترل بگذار تا مبادا در ارتباط با دوست، دچار سوزش و آسیب شود. به بیان دیگر، بهتر است در کلام و سخن گفتن احتیاط کنیم تا به دوستی‌ها و ارتباطات آسیب نرسانیم.