گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۱۵

از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست
چون شاخ نازکی که ز جوش ثمر شکست
چون تیغ آب جوهر من شد زیادتر
چندان که روزگار مرا بیشتر شکست
جای شراب عشق نگیرد شراب عقل
نتوان خمار بحر به آب گهر شکست
در عاشقی همین دل بلبل شکسته نیست
اول سبوی غنچه درین رهگذر شکست
از جام غیر، آن لب میگون زیاد نیست
باید خمار خود ز شراب دگر شکست
گردید توتیای قلم استخوان من
از بس مرا فراق تو بر یکدگر شکست
مژگان اشکبار تو ای شمع انجمن
صد تیغ آبدار مرا در جگر شکست
خون می گشاید از رگ الماس سایه اش
آن نیش غمزه ای که مرا در جگر شکست
صائب چه شکرهاست که ما را چو زلف، یار
در هر شکستنی به طریق دگر شکست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست
چون شاخ نازکی که ز جوش ثمر شکست
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌تابی دل من، مژه‌های چشمانم دچار رنج و غم شدند، مانند شاخه‌ی نازکی که به طور ناگهانی از شدت بارانی که بر آن می‌افتد می‌شکند.
چون تیغ آب جوهر من شد زیادتر
چندان که روزگار مرا بیشتر شکست
هوش مصنوعی: وقتی که آب مانند تیغ بر من تأثیر گذاشت و غم و اندوهی که احساس کردم، به اندازه‌ای زیاد شد که زندگی توانست درد و شکست بیشتری به من تحمیل کند.
جای شراب عشق نگیرد شراب عقل
نتوان خمار بحر به آب گهر شکست
هوش مصنوعی: هیچ نوشیدنی عقل نمی‌تواند جایگزین شراب عشق شود؛ چرا که نمی‌توان با آب دریا یک مروارید را شکافتی.
در عاشقی همین دل بلبل شکسته نیست
اول سبوی غنچه درین رهگذر شکست
هوش مصنوعی: در عشق، این دل غم‌زده فقط نشانه‌ای از شکست نیست، بلکه آغاز راهی است که با وجود دشواری‌ها و دردها، هنوز امید و زیبایی‌هایی در آن نهفته است.
از جام غیر، آن لب میگون زیاد نیست
باید خمار خود ز شراب دگر شکست
هوش مصنوعی: خماری و شوق عشق باید از شراب دیگری نشأت گیرد، زیرا آن لب زیبای خوشمزه که در جام غیر است، چندان یابیدنی نیست.
گردید توتیای قلم استخوان من
از بس مرا فراق تو بر یکدگر شکست
هوش مصنوعی: از بس که دوری تو قلب و روح مرا به درد و رنج انداخته، حالتی مانند توتیا (کهایی) به استخوان‌هایم پیدا کرده‌ام.
مژگان اشکبار تو ای شمع انجمن
صد تیغ آبدار مرا در جگر شکست
هوش مصنوعی: چشمان گریان تو مانند شمع در جمع ماست و هر قطره اشک تو همچون تیغی تیز، قلب مرا جریحه‌دار می‌کند.
خون می گشاید از رگ الماس سایه اش
آن نیش غمزه ای که مرا در جگر شکست
هوش مصنوعی: غمی که به دل دارم، چنان شدید است که می‌تواند از رگ الماس هم بگذرد و مانند خون بریزد. این درد ناشی از نیش نگاه معشوق است که مرا به شدت آزرده کرده و در دل‌ام جای گرفته است.
صائب چه شکرهاست که ما را چو زلف، یار
در هر شکستنی به طریق دگر شکست
هوش مصنوعی: صائب، چه نعمتی است که هر بار که دلی می‌شکند، یار با زلفش به شیوه‌ای دیگر آن را جبران می‌کند.