غزل شمارهٔ ۲۰۰۸
چون صبح، زندگانی روشندلان دمی است
اما دمی که باعث احیای عالمی است
عیش غلط نمای جهان پرده غمی است
شیرازه شکفتگیش زلف ماتمی است
آن را که راهزن نشود نعل واژگون
ابروی ماه عید، هلال محرمی است
در چشم آبگینه ما دل رمیدگان
زنگ ملال، دامن صحرای خرمی است
از سینه هر دمی که برآید ز روی صدق
مانند صبح، صیقل زنگار عالمی است
بر هر دلی که زخمی تیغ زبان شود
بی چشم زخم، سوده الماس مرهمی است
هر جا به عاجزی رود از پیش کارها
هر مور اژدهایی و هر زال رستمی است
آن را که شد گزیده ز طول حیات خویش
لیل و نهار در نظرش مار ارقمی است
دلهای آب گشته مرغان بینواست
هر جا به چهره گل این باغ شبنمی است
هر چند نم برون ندهد خاک خشک مغز
نسبت به آسمان سیه کاسه حاتمی است
در پنجه تصرف اغیار، زلف تو
در دست دیو مانده گرفتار، خاتمی است
صائب به غیر چاه زنخدان یار نیست
راز مرا گر از همه آفاق محرمی است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون صبح، زندگانی روشندلان دمی است
اما دمی که باعث احیای عالمی است
هوش مصنوعی: زندگی روشندلان به مانند صبحی است که هرچند کوتاه میباشد، اما همان لحظه کوتاه میتواند به شکوفایی و زنده شدن جهانی منجر شود.
عیش غلط نمای جهان پرده غمی است
شیرازه شکفتگیش زلف ماتمی است
هوش مصنوعی: زندگی در جهان، ظاهری خوشایند دارد ولی در واقع، پردهای از غم پشت آن وجود دارد و زیباییهای آن مانند زلفی سیاه و غمگین است.
آن را که راهزن نشود نعل واژگون
ابروی ماه عید، هلال محرمی است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تنها کسانی که در زندگی خود دچار انحراف نمیشوند، میتوانند زیباییها و نشانههای واقعی را درک کنند. در اینجا، نعل واژگون ابروی ماه به عنوان نماد زیبایی و هلال محرمی به عنوان نمادی از حقایق عمیق و معنوی محسوب میشود. بنابراین، این سخن به نوعی تاکید بر اهمیت صحت و سیر درست در زندگی دارد.
در چشم آبگینه ما دل رمیدگان
زنگ ملال، دامن صحرای خرمی است
هوش مصنوعی: در چشمهای شفاف ما، دلهای ترسان و ناآرام، به راحتی میتوانند شادابی و خوشی دشت را مشاهده کنند.
از سینه هر دمی که برآید ز روی صدق
مانند صبح، صیقل زنگار عالمی است
هوش مصنوعی: هر بار که از دل انسان، کلامی با صداقت و پاکی خارج میشود، مانند صبحی که درخشش و روشنی را به ارمغان میآورد، به نوعی زنگارهای دنیای اطراف را میزداید و آن را میصیقل میدهد.
بر هر دلی که زخمی تیغ زبان شود
بی چشم زخم، سوده الماس مرهمی است
هوش مصنوعی: بر دلهایی که از زبان دیگران آسیب دیدهاند، بدون اینکه کسی حسادت کند، مرهمی از الماس وجود دارد.
هر جا به عاجزی رود از پیش کارها
هر مور اژدهایی و هر زال رستمی است
هوش مصنوعی: هر جا که انسان از محدودیتها و ناتوانیهای خود احساس ناامیدی کند، حتی کوچکترین موجودات نیز میتوانند به نظر بزرگ و خطرناک بیایند. به این معنا که در زمانهای سخت، مشکلات و چالشها به گونهای بزرگتر و قویتر از آنچه که هستند، در نظر انسان جلوه میکنند.
آن را که شد گزیده ز طول حیات خویش
لیل و نهار در نظرش مار ارقمی است
هوش مصنوعی: کسی که از تجربههای طولانی زندگی خود بسیار آموخته، برایش شب و روز به شکل یک مار زهرآگین در میآید.
دلهای آب گشته مرغان بینواست
هر جا به چهره گل این باغ شبنمی است
هوش مصنوعی: دلهای بیچاره پرندگان دلتنگ و غمگین است، هر کجا که چهره گل در این باغ با قطرههای شبنم خود را نشان میدهد.
هر چند نم برون ندهد خاک خشک مغز
نسبت به آسمان سیه کاسه حاتمی است
هوش مصنوعی: هرچند که زمین خشک و بیحیات است و آبی از آن خارج نمیشود، اما در برابر آسمان تاریک و غمانگیز، هنوز امیدی به باران و زندگی وجود دارد.
در پنجه تصرف اغیار، زلف تو
در دست دیو مانده گرفتار، خاتمی است
هوش مصنوعی: زلف خرد کننده تو در چنگ دیگران گرفتار شده و مانند خاتمی است که در دست دیو مانده است.
صائب به غیر چاه زنخدان یار نیست
راز مرا گر از همه آفاق محرمی است
هوش مصنوعی: راز دل من تنها در چاه زنخدان محبوبم نهفته است و اگر از تمام جهان کسی باشد که راز مرا بداند، آن شخص فقط اوست.