غزل شمارهٔ ۲۰
از جهان تا رشتهتابی دسترس باشد ترا
هر سر خاری درین وادی عسس باشد ترا
چند از آمیزشِ دریای وحدت چون حباب
پردهدارِ چشمِ کوتهبین، نفَس باشد ترا؟
تا تو میلرزی به تار و پودِ هستی همچو موج
قسمت از دریای گوهر خار و خس باشد ترا
چشمِ بی شرمِ تو سیری را نمی داند که چیست
در تلاشِ رزق تا حرصِ مگس باشد ترا
چون شرر در سنگ، بی برگی ترا دارد ضعیف
میشوی سرکش اگر یک مشتِ خس باشد ترا
میشوی افتادهتر، هر چند برخیزی ز جا
تا ز مردم دستگیری ملتمس باشد ترا
شرمدار از حق، منال از بی کسی چون ناکسان
کیست آخر عالِمِ ناکس که کس باشد ترا
از گرفتارانِ خود، صیاد میگیرد خبر
فکرِ روزی، چند در کُنجِ قفس باشد ترا
آرزو کرده است آبستن ترا همچو زنان
زان ز دنیا هر زمان چیزی هوس باشد ترا
صرف در پردازِ دل کن قوّتِ بازوی خویش
در جهانِ تیره صائب تا نفس باشد ترا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از جهان تا رشتهتابی دسترس باشد ترا
هر سر خاری درین وادی عسس باشد ترا
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهانی وجود داشته باشد، تو در دسترس خواهی بود. در این راه، هر سنگ و خار و مانع، همچون نگهبانانی برای تو عمل خواهد کرد.
چند از آمیزشِ دریای وحدت چون حباب
پردهدارِ چشمِ کوتهبین، نفَس باشد ترا؟
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی از ترکیب آبی بینهایت و یک حباب ظاهری صحبت کنی؟ آیا این تاریکیها و محدودیتهای دید تو را از درک عمق حقیقت بازمیدارد؟
تا تو میلرزی به تار و پودِ هستی همچو موج
قسمت از دریای گوهر خار و خس باشد ترا
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به وجود خود میلرزی و دچار تغییر میشوی، مانند موجی که از دریا برخاسته، بایستی به یاد داشته باشی که ارزش و زیباییات میتواند همچون جواهر در دل شگفتیها باشد.
چشمِ بی شرمِ تو سیری را نمی داند که چیست
در تلاشِ رزق تا حرصِ مگس باشد ترا
هوش مصنوعی: چشم بیشرم تو نمیداند سیر بودن چه معنی دارد و فقط به دنبال خوردن و جمع کردن مانند مگس است.
چون شرر در سنگ، بی برگی ترا دارد ضعیف
میشوی سرکش اگر یک مشتِ خس باشد ترا
هوش مصنوعی: وقتی آتش در سنگ شعلهور شود، اگر تو بیپایه و ضعیف باشی، حتماً به زودی شکست میخوری، حتی اگر در مقابل تو چند تکه علف وجود داشته باشد.
میشوی افتادهتر، هر چند برخیزی ز جا
تا ز مردم دستگیری ملتمس باشد ترا
هوش مصنوعی: اگرچه از جای خود بلند شوی و تلاش کنی، باز هم هر چه بیشتر فرو میافتی، تا زمانی که از مردم یاری بخواهی و به کمک آنها نیاز داشته باشی.
شرمدار از حق، منال از بی کسی چون ناکسان
کیست آخر عالِمِ ناکس که کس باشد ترا
هوش مصنوعی: آدمی که از حق شرمنده است، نباید از تنهایی خود نالان باشد. زیرا ناکسان چه کسانی هستند که بر تو تأثیر بگذارند؟ آیا واقعا کسی هست که به اندازه تو ارزشمند باشد؟
از گرفتارانِ خود، صیاد میگیرد خبر
فکرِ روزی، چند در کُنجِ قفس باشد ترا
هوش مصنوعی: از افرادی که در چنگال مشکلات هستند، صیاد خبر میگیرد که فکر روزی چه تعداد از این افراد در گوشه قفس به دام افتادهاند.
آرزو کرده است آبستن ترا همچو زنان
زان ز دنیا هر زمان چیزی هوس باشد ترا
هوش مصنوعی: خواسته است که مانند زنان باردار، تو را در دل خود پرورش دهد و هر لحظه که چیزی از دنیا برایش آرزو شود، تو را به یاد بیاورد.
صرف در پردازِ دل کن قوّتِ بازوی خویش
در جهانِ تیره صائب تا نفس باشد ترا
هوش مصنوعی: تمام توان و نیرویت را بر روی دل خود بگذار و در این دنیای تاریک، همواره به نفس کشیدن ادامه بده.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/02/07 04:05
حسین آقا
آرزو کرده است آبستن ترا همچو زنان
زان ز دنیا هر زمان چیزی هوس باشد* ترا