گنجور

غزل شمارهٔ ۲

آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا
از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا
آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است
آنچه از عمرِ سبک‌رفتار می‌ماند به جا
نیست غیر از رشتهٔ طول اَمَل چون عنکبوت
آنچه از ما بر در و دیوار می‌ماند به جا
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گل‌چین ز گلشن خار می‌ماند به جا
رنگ و بوی عاریت پا در رکاب رحلت است
خار خاری در دل از گلزار می‌ماند به جا
جسم خاکی مانع عمر سبک‌رفتار نیست
پیش این سیلاب کِی دیوار می‌ماند به جا؟
غافل است آن‌ کز حیات رفته می‌جوید اثر
نقش پا کِی زان سبک‌رفتار می‌ماند به جا؟
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش، کز او آثار می‌ماند به جا
زنگِ افسوسی به دستِ خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا
نیست از کردارِ ما بی‌حاصلان را بهره‌ای
چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا
ظالمان را مهلت از مظلوم، چرخ افزون دهد
بیشتر از مور اینجا مار می‌ماند به جا
سینهٔ ناصاف در میخانه نتوان یافتن
نیست هر جا صیقلی، زنگار می‌ماند به جا
می‌کِشد حرف از لبِ ساغر میِ پُر زور عشق
در دل عاشق کجا اسرار می‌ماند به جا؟
عیشِ شیرین را بوَد در چاشنی صد چشمِ شور
برگ، صائب! بیشتر از بار می‌ماند به جا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۲ به خوانش محمد خزائی
غزل شمارهٔ ۲ به خوانش میترا مالیان
غزل شمارهٔ ۲ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1392/02/08 06:05
امین کیخا

کوهکنی کار بیهوده شمر ده شده است اما صفت شناخته شده سیلاب کوهکنی نیز هست . به سیل لور هم می گویند و به لری لف و به کردی لافاو

1401/11/26 17:01
عرفان خسروی

کوه‌کن، صفت مشهور فرهادِ عاشق بر شیرین است.

معنای این بیت هم این است که؛ حیف و صد حیف که ما مثل فرهادِ کوه‌کن نشدیم تا اثری چون بیستون، از ما به جا بماند. خوشا آنکس که از خود، اثری بر جای بگذارد...

1392/10/25 09:12
یعقوب خاوری

لطفا در بیت 7 بعد از کردار و در بیت 8 بعد از برگ، ویرگول بگذارید. با تشکر

1393/03/02 12:06
ع. اردکانی

وزن شعر
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثن سالم)

1393/03/02 12:06
ع. اردکانی

اشتباهی رخ داد
وزن شعر
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
می‌باشد

1393/10/12 09:01
باران

به نظر می رسد شکل صحیح مصرع دوم بیت ششم، با توجه به مصرع اول این باشد:
پیش این سیلاب کی دیوار می ماند به جا

1394/05/16 21:08
ناشناس

بسیار مفبول

1394/06/09 17:09
اقبال طهماسبی گندمکاری

در بیت آخر گفته ای صائب برگ یا برگه یا سخن و شعرت بیشتر از بار و میوه شاید منظور اناث باشد میماند بجا

1394/06/09 18:09
اقبال طهماسبی گندمکاری

آنچنان کز رفتن گل ، خار می ماند به جا
از جوانی حسرت بسیار می ماند به جا
آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبک رفتار می ماند به جا
نیست غیر از رشته طول امل چون عنکبوت
آنچه از ما بر در و دیوار می ماند به جا
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن خار می ماند به جا
رنگ و بوی عاریت پا در رکاب رحلت است
خارخاری در دل از گلزار می ماند به جا
جسم خاکی مانع عمر سبک رفتار نیست
پیش از این سیلاب کی دیوار می ماند به جا
غافل است آن کز حیات رفته می جوید اثر
نقش پا ، کی زان سبک رفتار می ماند به جا
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کز او آثار می ماند به جا
زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار می ماند به جا
نیست از کردار، ما بی حاصلان را بهره ای
چون قلم از ما همین گفتار می ماند به جا
ظالمان را مهلت از مظلوم چرخ افزون دهد
بیشتر از مور اینجا مار می ماند به جا
سینه ناصاف در میخانه نتوان یافتن
نیست هر جا صیقلی ، زنگار می ماند به جا
می کشد حرف از لب ساغر می پرزور عشق
در دل عاشق کجا اسرار می ماند به جا
عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور
برگ صائب بیشتر از بار می ماند به جا
__________________

1394/07/04 16:10
محسن

کوهکن اشاره به فرهاد است شاعر می کوید همانطور که فرهاد با وجود کندن کوه به مقصود خود یعنی وصال شیرین نرسید ما هم از سعی بیهوده برای رسیدن به خوشبختی در این دنیا به جایی نمی رسیم

1394/09/07 22:12
ثقفی

حسرت گذشته را نخوریم از زمان حال لذت ببریم

1395/02/02 08:05
م.ر. نیکزاد

سلام. این حاشیه ها خوب است.امّا بهتر از آن، موضوع مهم «تولیدِ علم» است.بیندیشیم.با خلّاقیِت و استقامت، به تولید علم برسیم. امروز این نیاز مُبرم جامعۀ ماست.

1395/03/14 08:06
بانو

با درود فراوان.
در بیت هیچ کار از سعی ما, منظور شاعر این است که ما هرکاری بکنیم, مثل یک کوه کن یا همان فرهاد, یا کنایه از کسی که در این دنیا کار بزرگی میکند, چیزی از ما نمیماند , پس, وقت آن کس خوش کزو آثار میماند به جا... منظور , هنرمندان, و هر کسیست که برای مردم و دنیا کار نیک و ماندگار انجام میدهد...
سپاس از شما.

1396/05/19 22:08
سیدجعفرعزیزی

پیش ِ این سیلاب کی دیوار می ماند به جا صحیح است

1396/07/16 15:10
محمد

پیش از این سیلاب .کلمه ی از اضافه است.پیش این سیلاب دیوار کی میماندبجا درست بنظر میرسد.

1397/08/17 20:11

اگه ممکنه معنی این بیت هارو بنویسین ؟

1398/04/01 12:07
Jahad۱۰۰z

ع.اردکانی:
وزن ذکر شده صحیح است.
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

1399/07/30 19:09
Hosein

وزن دیگری که میشه برداشت کرد

1400/02/04 16:05
شهرزاد

بیت سوم به ما میگه که هر چقدر برای رسیدن به آرزوهای نفسانی تلاش کنید چیزی نصیبتان نمیشود مگر زخمی که بر روح خود وارد کردید مثل چیدن گل که خرابی دست شما نیشتر میزند.....

1401/08/10 20:11
Kamin Annabi

در نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ قمری به خط صائب که توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده این غزل وجود ندارد

نمیدونم این غزل از کدوم نسخه اینجا آورده شده؟

1401/10/20 11:01
فرشید تلاتوف

کوهکن اشاره به فرهاد است شاعر می کوید همانطور که فرهاد با وجود کندن کوه به مقصود خود یعنی وصال شیرین نرسید ما هم از سعی بیهوده برای رسیدن به خوشبختی در این دنیا به جایی نمی رسیم

 

reply flag link star_border

1402/01/02 23:04
Khishtan Kh

سلام بزرگوار. امیدوارم ک سال پر برکتی پیش رو داشته باشید نقد هر بیت از زوایای مختلف و ادراک مختلف معانی مختلفی در پی دارد 

فرمودند:

هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست 

وقت آن کس خوش کز او آثار می ماند بجا 

مصرع اول .از سعی و تلاش ما هیچ کدام به مثال همت و تلاش فرهاد با ثمر نبود و شکل نگرفت خوش به حال او که اثر و آثاری از خود بجا گذاشته اشاره به کوه بیستون و ماجرای مربوطه..

1401/10/20 11:01
فرشید تلاتوف

حسرت گذشته را نخوریم از زمان حال لذت ببریم معنی غزل

1401/10/20 11:01
فرشید تلاتوف

بیت سوم به ما میگه که هر چقدر برای رسیدن به آرزوهای نفسانی تلاش کنید چیزی نصیبتان نمیشود مگر زخمی که بر روح خود وارد کردید مثل چیدن گل که خرابی دست شما نیشتر میزند.....

1402/05/01 16:08
Khishtan Kh

آنچنان بر داس زنگار می ماند به جا 

کز پی بی همتی رخسار می ماند به جا 

تا تراست چشمی نسیر از حرص و جاه 

روزی مور از قد شهوار می ماند به جا 

عاری‌ازلطف ومرامت نیست سرشت آدمی

ناخلف باشد کزین معیار می ماند به جا 

چیست مارا حاجتی از تیزی دندان آز؟!

تاکه روزی بر کف بی دینار می ماند به جا

نیست از طالب فزونی بی عمل را بهره ای

کاحصل از دستی به کار می ماند به جا

رتبه شرب حیاتی در خور مرداب نیست

چو ز هرچشمه به صدجویبار می ماند به جا

مست،مخمور است جان از لب میگون او 

تا تن هوشیار طلب از خمار می ماند به جا 

سّر دل جز پیش درد مندان دلا هرجا مبر

کز لب طوطی صفت اسرار می ماند به جا 

خویشتن گو که ز یاران به خطا مهر نَبُرند

چو ز اغیار محنَتِ بسیار می ماند به جا 

1403/04/27 18:06
ایمان احمدپور

واقعا کیف کردم