گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۸۹

نور شکوه حق ز مقابل رسیده است
وقت شکست آینه دل رسیده است
آب ستاده آینه زنگ بسته است
بیچاره رهروی که به منزل رسیده است
با جذبه محیط همان در کشاکش است
هر چند موج بر لب ساحل رسیده است
ما را به عیب لاغری از صیدگه مران
کز تار سبحه فیض به صد دل رسیده است
تا شعله می زند به میان دامن سفر
صد کاروان شرار به منزل رسیده است
تا گوهر وجود ترا نقش بسته است
جان محیط بر لب ساحل رسیده است
صد پیرهن عرق گل خورشید کرده است
تا میوه وجود تو کامل رسیده است
این خوش غزل ز فیض سعیدای نقشبند
صائب ز بحر دل به انامل رسیده است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نور شکوه حق ز مقابل رسیده است
وقت شکست آینه دل رسیده است
هوش مصنوعی: نور عظمت حق از مقابل آمده و در این زمان، دل انسان مانند آینه‌ای است که باید آن را بشکند تا به حقیقت دست یابد.
آب ستاده آینه زنگ بسته است
بیچاره رهروی که به منزل رسیده است
هوش مصنوعی: آب راکد و زنگ زده است و رهروی بیچاره به مقصد رسیده، اما در واقع به جایی با کیفیت پایین و نامطبوع رسیده است.
با جذبه محیط همان در کشاکش است
هر چند موج بر لب ساحل رسیده است
هوش مصنوعی: محیط اطراف به شدت در حال تأثیرگذاری است و این تأثیر حتی در زمانی که موج‌ها به لب ساحل رسیده‌اند، همچنان ادامه دارد.
ما را به عیب لاغری از صیدگه مران
کز تار سبحه فیض به صد دل رسیده است
هوش مصنوعی: ما را به خاطر عیب لاغری و کم‌جانی از شکارگاه دور نکن، چون به واسطهٔ مظهر فیض، به صد دل و احساس مختلف دست یافته‌ایم.
تا شعله می زند به میان دامن سفر
صد کاروان شرار به منزل رسیده است
هوش مصنوعی: در حالی که شعله آتش در دامن سفر می‌رقصد، صدها کاروان که به مقصد رسیده‌اند، همچنان آتش و شعله را به همراه دارند.
تا گوهر وجود ترا نقش بسته است
جان محیط بر لب ساحل رسیده است
هوش مصنوعی: تا زمانی که ارزش وجود تو در زندگی‌ات مشخص شده، روح تو در آستانه‌ی یک تحول بزرگ قرار دارد.
صد پیرهن عرق گل خورشید کرده است
تا میوه وجود تو کامل رسیده است
هوش مصنوعی: برای به بار نشستن و کامل شدن وجود تو، بارها و بارها تلاش و زحمت کشیده شده است.
این خوش غزل ز فیض سعیدای نقشبند
صائب ز بحر دل به انامل رسیده است
هوش مصنوعی: این شعر زیبا از فیض سعید است که از دل روح و احساساتش به وجود آمده و به ما رسیده.