گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۸۶

لعلت به خنده پرده گل را دریده است
آیینه از رخت گل خورشید چیده است
نظاره تو تازه کند داغ کهنه را
این لاله گویی ز دل آتش چکیده است
اسباب تیره بختی ما دست داده است
تا سرمه ات به گوشه ابرو رسیده است
کار تو نیست چاره درد من ای مسیح
این شیوه را تبسم او آفریده است
ما برق را بر آتش غیرت نشانده ایم
سیماب در قلمرو ما آرمیده است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لعلت به خنده پرده گل را دریده است
آیینه از رخت گل خورشید چیده است
هوش مصنوعی: لبخند تو باعث شده که پرده گل پاره شود و آینه از زیبایی صورت تو، گل‌هایی را به عنوان هدیه از خورشید بچیند.
نظاره تو تازه کند داغ کهنه را
این لاله گویی ز دل آتش چکیده است
هوش مصنوعی: نگاه تو می‌تواند زخم‌های قدیمی را دوباره زنده کند، گویی این گل لاله از دل آتش بیرون آمده است و احساساتی عمیق را به یاد می‌آورد.
اسباب تیره بختی ما دست داده است
تا سرمه ات به گوشه ابرو رسیده است
هوش مصنوعی: سرنوشت سختی برای ما رقم خورده است که باعث شده سرمه‌ات به گوشه ابرویت برسد.
کار تو نیست چاره درد من ای مسیح
این شیوه را تبسم او آفریده است
هوش مصنوعی: تو نمی‌توانی دردی که دارم را درمان کنی، ای مسیح؛ این روش را لبخند او به وجود آورده است.
ما برق را بر آتش غیرت نشانده ایم
سیماب در قلمرو ما آرمیده است
هوش مصنوعی: ما روشنایی و قدرت را به غیرت و شجاعت خود پیوند زده‌ایم و زیبایی و لطافت در عرصه زندگی ما سکونت دارد.