غزل شمارهٔ ۱۹۷۶
از خاکمال دام، پرم توتیا شده است
از مالش استخوان تنم رونما شده است
حال شکاف سینه و پیکان او مپرس
یک مشت استخوان، قفس صد هما شده است
داند چه قسم دولتی از دست داده ام
از دست هر که دامن پر گل رها شده است
یک آه دردناک به از طاعت دو کون
این شکر چون کنم که نمازم قضا شده است؟
صائب سفینه ای که زمامش به دست توست
هر تخته، لوح مشهد صد ناخدا شده است
غزل شمارهٔ ۱۹۷۵: تا زلف او به باد صبا آشنا شده استغزل شمارهٔ ۱۹۷۷: از تیر غمزه اش دل دیوانه پر شده است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از خاکمال دام، پرم توتیا شده است
از مالش استخوان تنم رونما شده است
هوش مصنوعی: از غبار و آلودگی زندگی، وجودم رنگ و حالی متفاوت پیدا کرده است و زخمها و خستگیهای بدنم به وضوح آشکار شده است.
حال شکاف سینه و پیکان او مپرس
یک مشت استخوان، قفس صد هما شده است
هوش مصنوعی: حال و روز دل را از تیر و درد او نپرس، چرا که فقط تکههایی از استخوان باقی مانده و قلبی که میتواند پرواز کند، به قفسی تبدیل شده است.
داند چه قسم دولتی از دست داده ام
از دست هر که دامن پر گل رها شده است
هوش مصنوعی: میداند که چه اندازه از دست دادن مقام و منزلت برایم سخت بوده است، همچنان که آن کسی که دامنش پر از گل بوده، احساس میکند که چه چیزی را از دست داده است.
یک آه دردناک به از طاعت دو کون
این شکر چون کنم که نمازم قضا شده است؟
هوش مصنوعی: یک نالهی عمیق و پر از درد به مراتب بهتر از عبادت کردن در دنیا و آخرت است. حالا این شیرینی زندگی را چطور میتوانم تحمل کنم در حالی که وظیفهام را به عنوان نماز گزاری ترک کردهام؟
صائب سفینه ای که زمامش به دست توست
هر تخته، لوح مشهد صد ناخدا شده است
هوش مصنوعی: شما در حال هدایت کشتی هستید و هر بخشی از آن به یک زیارتگاه شگفتانگیز تبدیل شده است، به طوری که همه ناخدایان برای شما احترام قائل هستند.

صائب