غزل شمارهٔ ۱۹۷۲
روی شکفته شاهد جان فسرده است
آواز خنده شیون دلهای مرده است
دخل تو گرچه جز نفسی چند بیش نیست
خرجت ز کیسه نفس ناشمرده است
چون غنچه این بساط که بر خویش چیده ای
تا می کشی نفس همه را باد برده است
سیلاب را ز سایه زمین گیر می کند
کوه غمی که در دل من پا فشرده است
صائب چو موج از خطر بحر ایمن است
هر کس عنان به دست توکل سپرده است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی شکفته شاهد جان فسرده است
آواز خنده شیون دلهای مرده است
هوش مصنوعی: گل زیبای عشق به زندگی دوباره جان بخشیده و صدای خندهاش دلهای افسرده و بیروح را زنده میکند.
دخل تو گرچه جز نفسی چند بیش نیست
خرجت ز کیسه نفس ناشمرده است
هوش مصنوعی: درآمد تو اگرچه به اندازه چند نفس بیشتر نیست، اما هزینهات از کیسه نفس، بدون حساب و کتاب است.
چون غنچه این بساط که بر خویش چیده ای
تا می کشی نفس همه را باد برده است
هوش مصنوعی: تو همچون غنچهای هستی که بر روی این سفرهای که برای خود برچیدهای، نفس میکشی و در حالی که همه چیز تحت تأثیر باد و تغییرات در حال رفتن و تغییر است.
سیلاب را ز سایه زمین گیر می کند
کوه غمی که در دل من پا فشرده است
هوش مصنوعی: سایهی کوه، آب را در خود میگیرد و سبب میشود که آن دیوانگی و ناراحتی که در وجود من وجود دارد، در دلام جا بگیرد.
صائب چو موج از خطر بحر ایمن است
هر کس عنان به دست توکل سپرده است
هوش مصنوعی: هر کسی که کنترل زندگیاش را به توکل بر خدا بسپارد، مانند موجی است که از خطرات دریا در امان است.

صائب