غزل شمارهٔ ۱۹۰۵
باغ و بهار چشم پر آب من آتش است
ساقی و مطرب و می ناب من آتش است
بلبل نیم که آتش گل سازدم کباب
پروانه ام، شراب و کباب من آتش است
چون عشق در طبیعت من انقلاب نیست
صلح و نزاع و لطف و عتاب من آتش است
تا روی آتشین نبود، وا نمی شوم
چون اشک شمع، عالم آب من آتش است
در سینه گداخته ام آه سرد نیست
دریای آتشم که سحاب من آتش است
رسواترست پرده رازم، ز راز من
داغ محبتم که نقاب من آتش است
طوطی نیم که آینه از من سخن کشد
یاقوت کن قدح، که شراب من آتش است
باشد کباب آتش، هر جا سمندری است
من آن سمندرم که کباب من آتش است
اشک یتیمم و عرق روی شرمگین
از من حذر کنید که آب من آتش است
از اشک بلبلان گل من آب خورده است
بگذر ز خون من که گلاب من آتش است
صائب من آن سمندر دیوانه مشربم
کز دود خویش سلسله تاب من آتش است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باغ و بهار چشم پر آب من آتش است
ساقی و مطرب و می ناب من آتش است
هوش مصنوعی: باغ و بهار و زیباییهای طبیعی برای من دلانگیز و شگفتانگیز است، اما این زیباییها درون من آتش عشق و احساسات را شعلهور میکنند. ساقی، نوازنده و شراب ناب همگی به این آتش و حرارت درون میافزایند.
بلبل نیم که آتش گل سازدم کباب
پروانه ام، شراب و کباب من آتش است
هوش مصنوعی: من بلبل نیستم که شعلهور شوم و آتش به گلها بیفکنم، بلکه مانند پروانهای هستم که در آتش میسوزد. شراب و کباب من چیزی جز آتش نیست.
چون عشق در طبیعت من انقلاب نیست
صلح و نزاع و لطف و عتاب من آتش است
هوش مصنوعی: عشق در وجود من مانند یک شورش و تغییر نیست، بلکه مجموعهای از صلح و جدال، مهربانی و خشم است که در درونم به مانند یک آتش میسوزد.
تا روی آتشین نبود، وا نمی شوم
چون اشک شمع، عالم آب من آتش است
هوش مصنوعی: تا وقتی که دل من داغ و سوزان نیست، نمیخواهم از خودم بیخود شوم؛ چون اشک شمع که بر اثر حرارت ذوب میشود. دنیا برای من مثل آب است، اما درونم آتش است.
در سینه گداخته ام آه سرد نیست
دریای آتشم که سحاب من آتش است
هوش مصنوعی: در درون من احساسی شدید و تند موج میزند، احساسی که سردی ندارد و نمیتواند آرام باشد. من به مانند دریایی از آتش هستم، و در این میان، باران یا ابرهایم نیز از آتش و احساسات سوزان پر شدهاند.
رسواترست پرده رازم، ز راز من
داغ محبتم که نقاب من آتش است
هوش مصنوعی: پرده راز من به اندازهای آشکار است که خود راز عشق من، دلی پر از سوز و آتش برایم به وجود آورده است.
طوطی نیم که آینه از من سخن کشد
یاقوت کن قدح، که شراب من آتش است
هوش مصنوعی: طوطی ای که میتواند از من سخن بگوید، به شوق بیاور یاقوت تا آن را به شکل لیوان درآورم، زیرا نوشیدنی من همچون آتش شعلهور است.
باشد کباب آتش، هر جا سمندری است
من آن سمندرم که کباب من آتش است
هوش مصنوعی: من مانند سمندری هستم که هر جا آتش کباب وجود دارد، در آنجا حضور دارم و به نوعی کباب من، همان آتش است که من را فرا میخواند.
اشک یتیمم و عرق روی شرمگین
از من حذر کنید که آب من آتش است
هوش مصنوعی: به من نزدیک نشوید، زیرا اشک های من از درد یتیمان است و عرق روی من از شرم است؛ چرا که احساسات و وضعیت من مانند آتش سوزان است.
از اشک بلبلان گل من آب خورده است
بگذر ز خون من که گلاب من آتش است
هوش مصنوعی: بلبلان با اشکهایشان به گل من زندگی دادهاند، اما تو نگذار که از خون من بگذری؛ زیرا عطر گلاب من، در حقیقت آتشین و دردناک است.
صائب من آن سمندر دیوانه مشربم
کز دود خویش سلسله تاب من آتش است
هوش مصنوعی: من مانند سمندری دیوانه هستم که از دود خود، زنجیرهای آتشین به وجود میآورم.