گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۰۴

زلف کج تو سلسله جنبان آتش است
هندو همیشه در پی سامان آتش است
هر چشمه را به راهنمایی سپرده اند
پروانه خضر چشمه حیوان آتش است
در عهد خوی گرم تو چون داغ لاله چرخ
پای به خواب رفته دامان آتش است
بر داغ ناامیدی ما رشک می برد
پروانه ای که چتر سلیمان آتش است
از شور ماست کان ملاحت جهان عشق
اشک کباب ما نمک خوان آتش است
هر نکته ای ز عشق، بهاری است دلفروز
در هر شرر نهفته گلستان آتش است
دارد ز بیقراری ما خار در جگر
دودی که گردباد بیابان آتش است
بر خود چو عقل، عشق دکانی نچیده است
یک مشت خار، مایه دکان آتش است
تا عشق دفتر پر و بال مرا گشود
پروانه فرد باطل دیوانه آتش است
استاده اند بر سر پا شعله ها تمام
امشب کدام سوخته مهمان آتش است؟
ایجاد تن برای سپرداری دل است
خاکستر فسرده نگهبان آتش است
جانسوزتر ز آتش قهرست لطف عشق
اشک کباب از رخ خندان آتش است
در پنجه تصرف عشق تو، نه فلک
چون مهره های موم به فرمان آتش است
تا هست در میان سخن آتشین عشق
هر خامه ای که هست، رگ کان آتش است
جان می دهد به سوختگان ناتوان عشق
چون خار خشک گشت رگ جان آتش است
از پیچ و تاب ما جگر عشق تازه شد
خاشاک برگ عیش گلستان آتش است
صائب ز گفتگوی تو گرم است بزم عشق
خاموشی تو تخته دکان آتش است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلف کج تو سلسله جنبان آتش است
هندو همیشه در پی سامان آتش است
هوش مصنوعی: موهای کج و تابدار تو همچون رشته‌ای است که آتش را به حرکت در می‌آورد و هندوها همیشه به دنبال نظم و ترتیبی برای آتش هستند.
هر چشمه را به راهنمایی سپرده اند
پروانه خضر چشمه حیوان آتش است
هوش مصنوعی: هر چشمه‌ای به یک راهنما سپرده شده است و پروانه خضر، نشانه‌ای از چشمه‌ی حیات محسوب می‌شود که در آن آتش وجود دارد.
در عهد خوی گرم تو چون داغ لاله چرخ
پای به خواب رفته دامان آتش است
هوش مصنوعی: در زمانه‌ای که تو در دل من جای داشتی، احساساتم مانند لاله‌ای در آتش می‌سوخت و چرخ زمان در خواب به سر می‌برد.
بر داغ ناامیدی ما رشک می برد
پروانه ای که چتر سلیمان آتش است
هوش مصنوعی: پروانه‌ای که در آتش به سر می‌برد، به دلیلی به ناامیدی ما حسادت می‌کند. این اشاره به این است که پروانه در حالی که در آتش سلیمان قرار دارد، به داغ و اندوه ما نگاه می‌کند و از وضعیت ما غمگین می‌شود.
از شور ماست کان ملاحت جهان عشق
اشک کباب ما نمک خوان آتش است
هوش مصنوعی: شور و هیجان ما باعث شده که زیبایی‌های عشق به نوعی به اشک‌ها و دردهای ما تبدیل شود و این اشک‌ها را می‌توان به نمکی تشبیه کرد که آتش عشق را آرام می‌کند.
هر نکته ای ز عشق، بهاری است دلفروز
در هر شرر نهفته گلستان آتش است
هوش مصنوعی: هر نکته و موضوعی در عشق، مانند بهاری دل‌نشین است و در هر شعله و آتش، گلستان زیبایی وجود دارد.
دارد ز بیقراری ما خار در جگر
دودی که گردباد بیابان آتش است
هوش مصنوعی: ما از بیقراری‌مان دردی در دل داریم که مانند دودی است از آتش گردباد بیابان.
بر خود چو عقل، عشق دکانی نچیده است
یک مشت خار، مایه دکان آتش است
هوش مصنوعی: عشق و عقل هر کدام دنیای خاص خود را دارند. عقل ممکن است در ظاهر به نظر برسد که اهمیت بیشتری دارد، اما وقتی به عمق وجود عشق پی ببریم، متوجه می‌شویم که عشق حتی از آتش نیز تحمل بیشتری دارد و می‌تواند موجب روشنایی و گرما در زندگی‌مان شود. در واقع، چیزی که در نگاه اول بی‌اهمیت به نظر می‌رسد، می‌تواند منبعی از انرژی و انگیزه باشد.
تا عشق دفتر پر و بال مرا گشود
پروانه فرد باطل دیوانه آتش است
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق به من بال و پر داد، شبیه پروانه‌ای شدم که به شوق روشنایی از خود بیخود است و در آتش شوق و اشتیاق غرق شده است.
استاده اند بر سر پا شعله ها تمام
امشب کدام سوخته مهمان آتش است؟
هوش مصنوعی: شعله‌ها همه شب در حال سوزاندن هستند. حالا کدام یک از آن‌ها آتش را چشیده و به مهمانی آن آمده است؟
ایجاد تن برای سپرداری دل است
خاکستر فسرده نگهبان آتش است
هوش مصنوعی: وجود جسم برای حفاظت از احساسات و قلب انسان است، مانند اینکه خاکستر سرد می‌تواند از شعله آتش نگهداری کند.
جانسوزتر ز آتش قهرست لطف عشق
اشک کباب از رخ خندان آتش است
هوش مصنوعی: لطف عشق، که بسیار دلنشین و آرامش‌بخش است، می‌تواند از آتش قهر هم دردناک‌تر باشد. اشک‌هایی که از چهره‌ای خندان سرازیر می‌شود، مانند کبابی است که بر اثر حرارت آتش می‌سوزد.
در پنجه تصرف عشق تو، نه فلک
چون مهره های موم به فرمان آتش است
هوش مصنوعی: در دستان عشق تو، همچون مهره‌های موم که به راحتی تحت تأثیر حرارت قرار می‌گیرند، نه فقط آسمان بلکه همه چیز در تسخیر توست.
تا هست در میان سخن آتشین عشق
هر خامه ای که هست، رگ کان آتش است
هوش مصنوعی: هرچند که آتش عشق در کلام مشهود است، اما هر قلمی که این سخن را به تحریر درآورد، مانند رگ آتش است.
جان می دهد به سوختگان ناتوان عشق
چون خار خشک گشت رگ جان آتش است
هوش مصنوعی: عشق به سوختگان ناتوان جان می‌دهد و آن‌ها را تقویت می‌کند. وقتی رگ جان مثل خار خشک و بی‌روح می‌شود، آتش عشق در آن شعله‌ور است.
از پیچ و تاب ما جگر عشق تازه شد
خاشاک برگ عیش گلستان آتش است
هوش مصنوعی: از تغییر و تحول ما، عشق به تازگی جانی دوباره می‌گیرد. در حالی که لذت زندگی مانند برگ‌های خشک در آتش به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
صائب ز گفتگوی تو گرم است بزم عشق
خاموشی تو تخته دکان آتش است
هوش مصنوعی: در نتیجه صحبت‌ها و سخنان تو، محفل عشق پرحرارت و شاداب است. سکوت تو اما مانند چوبی است که در دکان آتش، خاموش و بی‌جان به نظر می‌رسد.