غزل شمارهٔ ۱۹۰۲
رخساره ترا ز عرق دیده بان بس است
شبنم برای تازگی گلستان بس است
حال مرا زبان نکند گر بیان درست
رنگ شکسته، درد مرا ترجمان بس است
فرصت کجاست فکر عمارت کند کسی؟
از خارخار سینه مرا آشیان بس است
تشریف قرب در خور این خاکسار نیست
ما را ز دور سجده این آستان بس است
رخساره ترا به نقاب احتیاج نیست
آیینه را فروغ خود آیینه دان بس است
با کجروان اگر نکنی راستی بجاست
با راست خانگان کجی ای آسمان بس است
چون کودکان به چیدن گل نیست چشم ما
ما را رخ گشاده ای از باغبان بس است
طبل رحیل، قافله ای افکند به راه
یک نغمه سنج در همه بوستان بس است
دریا اگر ز آب مروت شود سراب
ما را عقیق صبر به زیر زبان بس است
آزادگان به راحله خود سفر کنند
تخت روان موج ز ریگ روان بس است
زخمی که خشک بند توان کرد نعمتی است
چشم مرا غباری ازین کاروان بس است
صائب اگر ز همنفسان همدمی نماند
کلک سخن طراز، مرا همزبان بس است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخساره ترا ز عرق دیده بان بس است
شبنم برای تازگی گلستان بس است
هوش مصنوعی: چهرهی تو به اندازهی قطرات عرقی که بر صورتت نشسته زیباست، و این زیبایی نیاز به شبنمی برای تازگی گلستان ندارد.
حال مرا زبان نکند گر بیان درست
رنگ شکسته، درد مرا ترجمان بس است
هوش مصنوعی: حالم را هیچ زبانی نمیتواند بیان کند، حتی اگر به درستی و با دقت توصیف شود. درد من نیازمند هیچ ترجمانی نیست و خودش را میشناساند.
فرصت کجاست فکر عمارت کند کسی؟
از خارخار سینه مرا آشیان بس است
هوش مصنوعی: فرصتی برای ساخت و ساز و پیشرفت وجود ندارد، چون من از درد و رنج درونم، به اندازه کافی برای ایجاد یک جایگاه و آرامش دارم.
تشریف قرب در خور این خاکسار نیست
ما را ز دور سجده این آستان بس است
هوش مصنوعی: ما شایستهی نزدیک شدن به مقام رفیع نیستیم، اما همین که از دور به سجدهی این آستان مینستیم برای ما کافیست.
رخساره ترا به نقاب احتیاج نیست
آیینه را فروغ خود آیینه دان بس است
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو نیازی به پوشش ندارد، چرا که خود نوری که از تو ساطع میشود، برای تابش بر آیینه کافی است.
با کجروان اگر نکنی راستی بجاست
با راست خانگان کجی ای آسمان بس است
هوش مصنوعی: اگر با افرادی که از مسیر راست و درست منحرف شدهاند، راستگویی نکنید، تعجبی ندارد. اما برای کسانی که در مسیر درست هستند، انحراف کافی است که وجود داشته باشد.
چون کودکان به چیدن گل نیست چشم ما
ما را رخ گشاده ای از باغبان بس است
هوش مصنوعی: چشم ما مانند کودکانی است که در حال چیدن گل هستند و به تماشای زیباییها مشغولاند. برای ما تنها یک لبخند از باغبان کافی است.
طبل رحیل، قافله ای افکند به راه
یک نغمه سنج در همه بوستان بس است
هوش مصنوعی: صدای طبل کوچ، گروهی را به حرکت درآورده است، و برای شادابی بستان، فقط یک نغمه و آهنگ کافی است.
دریا اگر ز آب مروت شود سراب
ما را عقیق صبر به زیر زبان بس است
هوش مصنوعی: اگر دریا بر اثر نادیده گرفتن مهربانی و بزرگواری، به سراب تبدیل شود، برای ما داشتن صبر و استقامت کافی است. مثل عقیقی که در زیر زبان داریم و نشاندهنده سکوت و تحمل ماست.
آزادگان به راحله خود سفر کنند
تخت روان موج ز ریگ روان بس است
هوش مصنوعی: آزادگان با آرامش و بدون دغدغه سفر میکنند، چرا که وجود یک تخت راحت و نرمی چون خواب در میانهی راه از دردسرها و سختیهاشان میکاهد.
زخمی که خشک بند توان کرد نعمتی است
چشم مرا غباری ازین کاروان بس است
هوش مصنوعی: زخمی که به خاطر آن میتوانم خود را کنترل کنم، برای من مثل نعمتی است. برای دیدن این کاروان، فقط یک غبار کافی است.
صائب اگر ز همنفسان همدمی نماند
کلک سخن طراز، مرا همزبان بس است
هوش مصنوعی: اگر در جمع افرادی که با هم صحبت میکنیم، هیچ همدم و همزبانی نمانده باشد، برای من همین که بتوانم بگویم و بنویسم کافی است.