گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۹۹

خط را به دور عارض او شان دیگرست
هر مور ازین سپاه سلیمان دیگرست
از نوشخند گل دل من وا نمی شود
صبح امید من لب خندان دیگرست
هر غنچه ای به شور نمی آورد مرا
شور جنون من ز نمکدان دیگرست
زاهد اگر به سدره و طوبی است تخته بند
ما را نظر به سرو خرامان دیگرست
بر روی کس مخند که هر خنده ای ز گل
بر عندلیب زخم نمایان دیگرست
در گلشنی که بند نقاب تو واشود
هر داغ لاله دیده حیران دیگرست
هر چند در حلاوت گفتار حرف نیست
با شهد خامشی ز سخن شان دیگرست
آن را که دل سیاه شود از قبول خلق
بر سینه دست رد کف احسان دیگرست
از تشنگی به دیده باریک بین من
هر موجه سراب رگ جان دیگرست
صائب اگر چه سیر گل و لاله دلگشاست
دست و دل گشاده گلستان دیگرست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خط را به دور عارض او شان دیگرست
هر مور ازین سپاه سلیمان دیگرست
هوش مصنوعی: زیبایی و ویژگی‌های چهره او به گونه‌ای است که هر خطی که به دور آن می‌چرخد، حال و هوای خاصی دارد. هر یک از این خطوط، شبیه به سپاه سلیمان، منحصر به فرد و متفاوت است.
از نوشخند گل دل من وا نمی شود
صبح امید من لب خندان دیگرست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که لبخند زیبای گل برای دل من همیشه دلنشین و شاداب است. اما صبح امید من، لبخند تازه‌تری دارد و نویدبخش روزی جدید است.
هر غنچه ای به شور نمی آورد مرا
شور جنون من ز نمکدان دیگرست
هوش مصنوعی: هر شکوفه‌ای نمی‌تواند مرا به شوق و هیجان برساند؛ هیجان من ناشی از یک منبع دیگری است که خاص خودم است.
زاهد اگر به سدره و طوبی است تخته بند
ما را نظر به سرو خرامان دیگرست
هوش مصنوعی: زاهد اگر به درختان بهشتی و نعمت‌های آن نگاه کند، باید بداند که دل ما هنوز به تماشای معشوقی دیگر مشغول است.
بر روی کس مخند که هر خنده ای ز گل
بر عندلیب زخم نمایان دیگرست
هوش مصنوعی: بر چهره هیچ‌کس نخرامید، چرا که هر لبخندی مانند گل، نشانه‌ای از زخم‌های پنهان در دل نغمه‌سرا دارد.
در گلشنی که بند نقاب تو واشود
هر داغ لاله دیده حیران دیگرست
هوش مصنوعی: در باغی که پوشش چهره‌ات کنار رفته، هر زخم و نشانی به زیبایی گل‌های لاله می‌ماند و نظاره‌گرانی را شگفت‌زده می‌کند.
هر چند در حلاوت گفتار حرف نیست
با شهد خامشی ز سخن شان دیگرست
هوش مصنوعی: هرچند که گفتار شیرین و دلنشینی وجود دارد، اما سکوتی که در آن حس و عمق وجود دارد، طعم و لذت دیگری به همراه دارد.
آن را که دل سیاه شود از قبول خلق
بر سینه دست رد کف احسان دیگرست
هوش مصنوعی: اگر دل کسی نسبت به دیگران تیره و سیاه شود و از پذیرش محبت و کمک آنها سر باز زند، نشان‌دهنده‌ی تفاوتی در نوع برخورد او با محبت و نیازی است که به دیگران دارد.
از تشنگی به دیده باریک بین من
هر موجه سراب رگ جان دیگرست
هوش مصنوعی: من به خاطر تشنگی، هر موجی را که می‌بینم، مثل سراب می‌دانم و می‌فهمم که جانم در خطر است.
صائب اگر چه سیر گل و لاله دلگشاست
دست و دل گشاده گلستان دیگرست
هوش مصنوعی: اگرچه تماشای گل و لاله بسیار دلنشین است، اما احساس و حالتی که در یک گلستان دیگر وجود دارد، متفاوت و خاص‌تر است.