غزل شمارهٔ ۱۸۹۳
وحدت سرای دل به جهانی برابرست
هر گوشه اش به کنج دهانی برابرست
هر شعر آبدار که دل می برد ز جا
هر مصرعش به سرو روانی برابرست
دل تازه می شود ز شراب کهن مرا
این پیر زنده دل به جوانی برابرست
آن طفل شیرمست که دیوانه اش منم
هر سنگ او به رطل گرانی برابرست
از پیچ و تاب، موی بر آتش نشسته ای است
هر دیده را که مور میانی برابرست
در دیده ای که هست ز بینش شراره ای
هر لاله ای به سوخته جانی برابرست
باشد سبک چو قلب زراندود پیش ما
هر نوبهار را که خزانی برابرست
خورشید بی صفا نشود از غبار خط
تا دیده ستاره فشانی برابرست
غیر از تو ای نگار ز سیمین بران کراست
در پیرهن تنی که به جانی برابرست؟
آسوده از ملامت خلقم که حرف سخت
تیغ مرا به سنگ فسانی برابرست
پیش کسی که صائب ازین خاکدان گذشت
تسخیر دل به ملک جهان برابرست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وحدت سرای دل به جهانی برابرست
هر گوشه اش به کنج دهانی برابرست
هوش مصنوعی: خانه دل در برابر جهان یکی است. هر گوشه از آن، مانند دهانی است که حرفی برای گفتن دارد.
هر شعر آبدار که دل می برد ز جا
هر مصرعش به سرو روانی برابرست
هوش مصنوعی: هر شعری که زیبا و دلنشین است و به عمق احساسات میرسد، هر خط آن به اندازهی بلندی و زیبایی یک درخت سرو است.
دل تازه می شود ز شراب کهن مرا
این پیر زنده دل به جوانی برابرست
هوش مصنوعی: دل من با نوشیدن شراب قدیمی تازه و سرزنده میشود. این پیر، که همچون جوانان پرانرژی است، به زندگی و vibrancy میافزاید.
آن طفل شیرمست که دیوانه اش منم
هر سنگ او به رطل گرانی برابرست
هوش مصنوعی: آن کودک شیرین و شاداب که من به شدت به او عشق میورزم، هر یک از سنگهای او برای من از طلا و گرانبهاست.
از پیچ و تاب، موی بر آتش نشسته ای است
هر دیده را که مور میانی برابرست
هوش مصنوعی: موهای پیچخورده و در آتش نشسته به زیبایی تو اشاره دارد، هر چشم که به تماشای تو نشسته، مانند موری است که در میانهی این زیبایی گرفتار شده است.
در دیده ای که هست ز بینش شراره ای
هر لاله ای به سوخته جانی برابرست
هوش مصنوعی: در چشمی که از بینش خاصی برخوردار است، هر لالهای مانند شعلهای از عشق و محبت در دل یک سوختهدل به نظر میرسد.
باشد سبک چو قلب زراندود پیش ما
هر نوبهار را که خزانی برابرست
هوش مصنوعی: قلبی که به زیبایی و درخشش طلاست، در هر بهاری سبک و شاداب است، اما آن را میتوان با هر پاییزی که پیش روی ماست، مقایسه کرد.
خورشید بی صفا نشود از غبار خط
تا دیده ستاره فشانی برابرست
هوش مصنوعی: خورشید هرگز نمیتواند به خاطر غبار خطی که بر روی آن نشسته، ناپاک شود. در واقع، زیبایی و درخشندگی ستارهها همیشه قابل مشاهده است و هیچ چیزی نمیتواند آنها را تحتالشعاع قرار دهد.
غیر از تو ای نگار ز سیمین بران کراست
در پیرهن تنی که به جانی برابرست؟
هوش مصنوعی: جز تو ای زیبای نازنین، کیست که در این جهان با این زیبایی و جانفشانی برابر باشد؟
آسوده از ملامت خلقم که حرف سخت
تیغ مرا به سنگ فسانی برابرست
هوش مصنوعی: من از انتقادات و سرزنشهای مردم بیخبرم، زیرا کلمات تند و دردناک دیگران برایم همانند ضربهی تیغی است که به سنگی برخورد میکند و بیاثر میشود.
پیش کسی که صائب ازین خاکدان گذشت
تسخیر دل به ملک جهان برابرست
هوش مصنوعی: زمانی که کسی مانند صائب از این دنیای فانی عبور کند، تسخیر دل و احساسات او به دنیای بالاتر و آرمانی، از ارزش و اعتبار زیادی برخوردار میشود.