غزل شمارهٔ ۱۸۷۴
خاطر چو خرم است به صهبا چه حاجت است؟
دل چون گشاده است به صحرا چه حاجت است؟
سیر چمن بود پی تحصیل وقت خوش
با وقت خوش به سیر و تماشا چه حاجت است؟
هیچ است گنج عالم اگر نیست دل غنی
دل چون توانگرست به دنیا چه حاجت است؟
دست کریم آینه سیماب گوهرست
ابر بهار را به تقاضا چه حاجت است؟
ما چون کلید خانه به دست تو داده ایم
دیگر درازدستی یغما چه حاجت است؟
چشم از برای روی عزیزان بود به کار
یعقوب را به دیده بینا چه حاجت است؟
محتاج بادبان نبود کشتی سپهر
عشاق را به همت والا چه حاجت است؟
فردا چو غم زیاده ز امروز می رسد
امروز خوردن غم فردا چه حاجت است؟
موی سفید و روی سیه عیب مشک نیست
با خلق خوش به صورت زیبا چه حاجت است؟
راز دو کون در گره نقطه بسته است
گشتن به هر کتاب سراپا چه حاجت است؟
از شمع بی نیاز بود خاک کشتگان
در کوه لعل لاله حمرا چه حاجت است؟
احوال ما به تیغ تو چون آب روشن است
عرض نیاز تشنه به دریا چه حاجت است؟
خصمی چو کجروی همه جا در رکاب اوست
افلاک را به دشمنی ما چه حاجت است؟
از راه حرف وصوت رسیدن به کنه خلق
با نامه گشاده سیما چه حاجت است؟
سرگرمی محبت خوبان مرا بس است
صائب مرا به نشأه صهبا چه حاجت است؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاطر چو خرم است به صهبا چه حاجت است؟
دل چون گشاده است به صحرا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: وقتی فکر و خاطر انسان خوشحال و شاداب است، دیگر نیازی به شراب نیست. و وقتی دل آدم باز و آزاد است، دیگر نیازی به گشتوگذار در طبیعت نمیماند.
سیر چمن بود پی تحصیل وقت خوش
با وقت خوش به سیر و تماشا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: گشت و گذار در چمن برای بهرهمندی از لحظات شاد، وقتیکه خود لحظات شاد آنچنان زیبا و دلانگیز هستند، چه نیازی به گردش و تماشا وجود دارد؟
هیچ است گنج عالم اگر نیست دل غنی
دل چون توانگرست به دنیا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: اگر دل انسان غنی و پر از عشق و معرفت باشد، داشتن ثروت مادی در دنیا بیمفهوم است و هیچ ارزش و اهمیتی ندارد. بنابراین، واقعیترین دارایی همان دل ثروتمند است.
دست کریم آینه سیماب گوهرست
ابر بهار را به تقاضا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: دست بخشنده مانند آینهای است که نقرهفام و باارزش است و بهاری که مانند ابری زیباست، نیاز به درخواست و تقاضا ندارد.
ما چون کلید خانه به دست تو داده ایم
دیگر درازدستی یغما چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: ما کلید خانه را به دست تو سپردهایم، پس نیازی به دزدی و دستبرد نیست.
چشم از برای روی عزیزان بود به کار
یعقوب را به دیده بینا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: چشم برای تماشای روی عزیزان ساخته شده است، پس یعقوب که دارای دید عمیق و بینش واقعی بود، نیازی به چشمان معمولی ندارد.
محتاج بادبان نبود کشتی سپهر
عشاق را به همت والا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: کشتی عشق نیاز به بادبان ندارد، چون اراده و تلاش بزرگ کافی است.
فردا چو غم زیاده ز امروز می رسد
امروز خوردن غم فردا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: اگر فردا غم بیشتری نسبت به امروز به سراغمان بیاید، پس چرا امروز باید نگران غم فردا باشیم؟
موی سفید و روی سیه عیب مشک نیست
با خلق خوش به صورت زیبا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: موهای سفید و چهرهی تیره عیب محسوب نمیشود، وقتی که با خوشخلقی و صورت زیبا همراه باشد. چه نیازی به چیز دیگری است؟
راز دو کون در گره نقطه بسته است
گشتن به هر کتاب سراپا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: راز دو جهان در گرهای از نقطه نهفته است. دیگر نیازی نیست که به هر کتابی مراجعه کنیم و به دنبال پاسخ باشیم.
از شمع بی نیاز بود خاک کشتگان
در کوه لعل لاله حمرا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: خاک کشتگان در کوه لعل و لالههای سرخ، دیگر به شمع نیازی ندارد. این به این معناست که زیبایی و ارزش آن خاک، به حدی است که منابع نوری و روشنی مثل شمع دیگر اهمیت ندارد.
احوال ما به تیغ تو چون آب روشن است
عرض نیاز تشنه به دریا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: وضعیت ما به روشنی آب، تحت تأثیر تیغ توست؛ بنابراین، نیازی نیست که تشنهای مثل من بخواهد به دریا مراجعه کند.
خصمی چو کجروی همه جا در رکاب اوست
افلاک را به دشمنی ما چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: هر جا که بیراسترویی باشد، حریف ما तैयार است. پس آسمانها برای دشمنی با ما به چه نیازی دارند؟
از راه حرف وصوت رسیدن به کنه خلق
با نامه گشاده سیما چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: برای درک عمیق ماهیت و حقیقت وجود، نیازی به نوشتن نامههای طولانی و پیشرفته نیست.
سرگرمی محبت خوبان مرا بس است
صائب مرا به نشأه صهبا چه حاجت است؟
هوش مصنوعی: سرگرمی دوستی و محبت خوبان برای من کافی است، من نیازی به نوشیدن شراب ندارم.