غزل شمارهٔ ۱۸۶۹
درد دلم ز پرسش ارباب عادت است
بیماریی که هست مرا، از عیادت است
در کنه کفر و دین نرسیده است هیچ کس
هنگامه گرم ساز جهان، رسم و عادت است
آبی که خاکمال دهد آب خضر را
در چشمه سار جوهر تیغ شهادت است
کم خون به سایه علم عشق می خوریم؟
حرفی است این که بال هما را سعادت است
بر هر طرف که میل کند بحر، تابعم
موج مرا به کف چه عنان ارادت است؟
در ساغر زیاده طلب خون بود مدام
نشتر همیشه در خم خون زیادت است
مشکل که سر به چشمه کوثر در آورد
صائب چنین که تشنه تیغ شهادت است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درد دلم ز پرسش ارباب عادت است
بیماریی که هست مرا، از عیادت است
هوش مصنوعی: درد و دل من از این است که عادت به سوال کردن از من دارند؛ این بیماری که دچارش هستم به خاطر دید و بازدیدهای مکرر است.
در کنه کفر و دین نرسیده است هیچ کس
هنگامه گرم ساز جهان، رسم و عادت است
هوش مصنوعی: هیچ کس به عمق حقیقت کفر و دین نرسیده است؛ این دنیا پر از شلوغی و هیاهوست و انسانها پیرو عادات و رسوم خود هستند.
آبی که خاکمال دهد آب خضر را
در چشمه سار جوهر تیغ شهادت است
هوش مصنوعی: آبی که زمین و خاک به آن رنگ و جلا میدهد، آبی است که خاصیت حیات و زندگی دارد و در حقیقت، نشانهای از قدرت و ماندگاری است. این آب در جویبارها و چشمهها نمایانگر ویژگیهایی است که نشاندهنده عظمت و جانفشانی انسان در راه حق و حقیقت است.
کم خون به سایه علم عشق می خوریم؟
حرفی است این که بال هما را سعادت است
هوش مصنوعی: ما در سایه دانش عشق، کم و اندکی میخوریم؟ آیا درستی این گفته را نمیفهمیم که سر بلند کردن و بال گشودن، نشانه سعادت است؟
بر هر طرف که میل کند بحر، تابعم
موج مرا به کف چه عنان ارادت است؟
هوش مصنوعی: هر جا که دریا رغبت کند، موجهایش مرا به دستان خود میگیرد؛ پس چه نیازی به هدایت و کنترل دلخواهم دارم؟
در ساغر زیاده طلب خون بود مدام
نشتر همیشه در خم خون زیادت است
هوش مصنوعی: در جام شراب همواره عشق و خواستههای عمیق وجود دارد و در هر بار که به این جام نگاه میکنیم، میبینیم که اشتیاق و میل به افزایش آن همچنان برقرار است.
مشکل که سر به چشمه کوثر در آورد
صائب چنین که تشنه تیغ شهادت است
هوش مصنوعی: وقتی که دشواریها به چشمهی زلال و پاکی اشاره میکند، صائب به این نکته اشاره دارد که در دل این مشکلات، انسانی وجود دارد که عطش شهادت را در خود احساس میکند.

صائب