غزل شمارهٔ ۱۸۶۷
آتش کباب کرده یاقوت آن لب است
چشم سهیل در پی آن سیب غبغب است
ای خضر چند تیر به تاریکی افکنی؟
سرچشمه حیات نهان در دل شب است
چون می رسد به مجلس ما سجده می کند
مینای ما که خضر ره اهل مشرب است
راه نفس ز کثرت تبخاله بسته شد
گوید هنوز عشق که اینها گل تب است
در دست دیگران بود آزاد کردنم
در چارسوی دهر دلم طفل مکتب است
صائب نمی فروزد شمع مراد من
تا صبحدم اگر چه لبم گرم یارب است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آتش کباب کرده یاقوت آن لب است
چشم سهیل در پی آن سیب غبغب است
هوش مصنوعی: آتش کباب که بر روی یاقوت آن لبهاست، چشمان سهیل به دنبال آن سیب خوشرنگ و دلربا است.
ای خضر چند تیر به تاریکی افکنی؟
سرچشمه حیات نهان در دل شب است
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی در تاریکی تیرپرانی کنی؟ منبع حیات در دل شب پنهان است.
چون می رسد به مجلس ما سجده می کند
مینای ما که خضر ره اهل مشرب است
هوش مصنوعی: وقتی که مینا به مجلس ما میرسد، به احترام ما خم میشود، زیرا خضر، رهبر اهل معرفت و دلباختگی در اینجا حضور دارد.
راه نفس ز کثرت تبخاله بسته شد
گوید هنوز عشق که اینها گل تب است
هوش مصنوعی: نفس کشیدن در اثر زیاد شدن تب، دشوار شده است، اما عشق هنوز میگوید که این مشکلات تنها نشانهی تب و داغی در درون است.
در دست دیگران بود آزاد کردنم
در چارسوی دهر دلم طفل مکتب است
هوش مصنوعی: آزاد کردن من در اختیار دیگران است، و در میان روزگار، قلب من مانند یک کودک در حال تحصیل و یادگیری است.
صائب نمی فروزد شمع مراد من
تا صبحدم اگر چه لبم گرم یارب است
هوش مصنوعی: صائب، شمع آرزویم را تا صبح نمیفروزد، هرچند لبم در دعا گرم است.

صائب