گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۵

خواب غفلت شد گران از بس ز خودبینی مرا
سیل نتواند ز جا کندن ز سنگینی مرا
بود بی رنگی ز آفت جوشن داودیم
تخته مشق شکستن کرد رنگینی مرا
تا درین گلشن پر و بالم چو طوطی سبز شد
غوطه در زنگ قساوت داد خودبینی مرا
شد به من آب حیات از خاکساری خوشگوار
کرد دلسرد این سفال از کاسه چینی مرا
گر شد از شیرین زبانی قسمت طوطی شکر
نیست جز جوش مگس حاصل ز شیرینی مرا
دیگران گر انتظار روز محشر می کشند
محنت فرداست نقد از عاقبت بینی مرا
از حیات رفته صائب حاصل من حسرت است
نیست غیر از دست پرخاری ز گلچینی مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواب غفلت شد گران از بس ز خودبینی مرا
سیل نتواند ز جا کندن ز سنگینی مرا
هوش مصنوعی: شعر به این معناست که فرد در خواب غفلت و نفاق است و بر اثر خودبینی و توجه به خود، احساس سنگینی و عدم تحرک می‌کند. او به قدری در خود غرق شده که هیچ قدرتی نمی‌تواند او را از جایش حرکت دهد.
بود بی رنگی ز آفت جوشن داودیم
تخته مشق شکستن کرد رنگینی مرا
هوش مصنوعی: من در فضایی بی‌رنگ و آرام به سر می‌برم که شبیه به دفاع و قدرت داوود است، اما ناگهان با شکستن سکوت و آرامش، رنگ و شور زندگی به من بازمی‌گردد.
تا درین گلشن پر و بالم چو طوطی سبز شد
غوطه در زنگ قساوت داد خودبینی مرا
هوش مصنوعی: تا زمانی که در این باغ سرسبز آزاد شوم و مانند طوطی سبز پرواز کنم، در غبار سختی‌های زندگی، خودبینی و خودخواهی‌ام را کنار می‌زنم.
شد به من آب حیات از خاکساری خوشگوار
کرد دلسرد این سفال از کاسه چینی مرا
هوش مصنوعی: از خاکساری، روح تازه‌ای به من بخشید و دل غمگینم را شاداب کرد، همچنان که این ظرف سفالی، احساس می‌کند که از کاسه چینی کمتر است.
گر شد از شیرین زبانی قسمت طوطی شکر
نیست جز جوش مگس حاصل ز شیرینی مرا
هوش مصنوعی: اگر طوطی به خاطر صحبت‌های شیرینش از شکر بهره‌مند شده، پس به من که شیرینی‌ام از همان صحبت‌های شیرین است، هیچ چیز جز مزاحمت مگس‌ها نمی‌رسد.
دیگران گر انتظار روز محشر می کشند
محنت فرداست نقد از عاقبت بینی مرا
هوش مصنوعی: دیگران منتظر روز قیامت و حساب و کتاب هستند، ولی من از مشکلات و سختی‌های امروز خود آگاه‌ام و می‌دانم که چه عواقبی در انتظار من است.
از حیات رفته صائب حاصل من حسرت است
نیست غیر از دست پرخاری ز گلچینی مرا
هوش مصنوعی: صائب احساس می‌کند که از زندگی چیز زیادی به دست نیاورده و آنچه برایش باقی مانده، فقط حسرت است. او به جز زخم‌های ناشی از چیدن گل‌ها که نماد درد و رنج است، چیزی ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب