گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۳

تر نسازد گریه های ابر نیسانی مرا
جوهر دیگر بود در گوهرافشانی مرا
چون نباشم یک سر و گردن بلند از آفتاب؟
می کند زخم تو بر گردن گریبانی مرا
گر نمی شد دانه خال تو خضر راه کفر
سبحه می انداخت در دام مسلمانی مرا
در قیامت هم نخواهم از عتابش شکوه کرد
زین زبان بندی که کرد آن چین پیشانی مرا
عشق تا دست نوازش بر سر دوشم کشید
عمر چون کاکل به سر شد در پریشانی مرا
از هوا گیرد خطر را کشتی من چون حباب
هر نسیمی می تواند کرد طوفانی مرا
ظاهرم گو جلوه گاه صورت دیبا مباش
بس بود آیینه سان تشریف عریانی مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تر نسازد گریه های ابر نیسانی مرا
جوهر دیگر بود در گوهرافشانی مرا
هوش مصنوعی: بارش باران در فصل بهار به من نمی‌چسبد؛ چرا که احساسات و درون من چیز دیگری است و برای بروز آن‌ها نیاز به شرایط خاصی دارم.
چون نباشم یک سر و گردن بلند از آفتاب؟
می کند زخم تو بر گردن گریبانی مرا
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که من در برابر آفتاب، سر و گردن بلندی نداشته باشم؟ چون زخم تو بر گردن لباس من می‌افتد.
گر نمی شد دانه خال تو خضر راه کفر
سبحه می انداخت در دام مسلمانی مرا
هوش مصنوعی: اگر وجود دانه‌ی خال تو نبود، خضر (نماد راهنمایی) به راحتی در مسیر کفر، تسبیح می‌کرد و مرا در دام مسلمانی رها می‌کرد.
در قیامت هم نخواهم از عتابش شکوه کرد
زین زبان بندی که کرد آن چین پیشانی مرا
هوش مصنوعی: در روز قیامت هم از انتقاد و خشم او شکایت نخواهم کرد، چون با این زبان‌بندی که بر پیشانی‌ام نهفته است، همه چیز را در خود می‌پذیرم.
عشق تا دست نوازش بر سر دوشم کشید
عمر چون کاکل به سر شد در پریشانی مرا
هوش مصنوعی: عشق وقتی با محبت و نوازش به من نزدیک شد، عمرم مانند موهایی که بر سرم پراکنده است، در هم و برهم شد.
از هوا گیرد خطر را کشتی من چون حباب
هر نسیمی می تواند کرد طوفانی مرا
هوش مصنوعی: کشتی من به راحتی در برابر خطرهای ناشی از باد قرار دارد، زیرا مانند حبابی است که هر وزش بادی می‌تواند آن را به طوفانی بزرگ تبدیل کند.
ظاهرم گو جلوه گاه صورت دیبا مباش
بس بود آیینه سان تشریف عریانی مرا
هوش مصنوعی: ظاهر من را به عنوان جلوه‌ای از زیبایی نپندار، زیرا همین که آیینه‌ای برای نمایش عریانی و بدون پوششم باشی، کافی است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب