غزل شمارهٔ ۱۸۱
باعثِ آزار شد ترکِ دلآزاری مرا
تختهٔ مشقِ حوادث کرد همواری مرا
روزِ روشن میکند کارِ نمک در دیدهام
شب ز شکّر خواب باشد خطِّ بیزاری مرا
گر به خونم هر سرِ خاری کمر بندد چو تیغ
روی خندان میکند چون گل سپرداری مرا
نیستم مقبول تا مردودِ خاطرها شوم
چون یتیمان نیست بیم از خطِّ بیزاری مرا
آنچه من در بیخودیّ و می پرستی یافتم
حیف از اوقاتی که شد ضایع به هشیاری مرا
داشت خودداری مرا یک چند در قیدِ فرنگ
بیخودی آزاد کرد از قیدِ خودداری مرا
صائب از پند و نصیحت غفلتِ من بیش شد
نیست زین خوابِ گران امّیدِ بیداری مرا
غزل شمارهٔ ۱۸۰: برگ عیشی نیست چشم از نوبهار او مراغزل شمارهٔ ۱۸۲: جلوهٔ برقی است در میخانه هشیاری مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باعثِ آزار شد ترکِ دلآزاری مرا
تختهٔ مشقِ حوادث کرد همواری مرا
هوش مصنوعی: دلآزاری که از ترک صحبت میکند، سبب شد که من دچار درد و رنج شوم. تجربیاتی که در زندگی داشتم، به نوعی بر من اثر گذاشت و زندگیام را سخت کردند، اما همچنین باعث شدند که بتوانم راهی را برای مواجهه با چالشها و مشکلات پیدا کنم.
روزِ روشن میکند کارِ نمک در دیدهام
شب ز شکّر خواب باشد خطِّ بیزاری مرا
هوش مصنوعی: در روز روشن، نمک در چشمانم کار خودش را میکند و شب که میشود، خوابِ شیرینی من را به فراموشی میبرد و حس ناخوشایند من را نادیده میگیرد.
گر به خونم هر سرِ خاری کمر بندد چو تیغ
روی خندان میکند چون گل سپرداری مرا
هوش مصنوعی: اگر هر خار و زخمی به جانم بیفتد و به خونم آغشته شود، در عین حال چهره من همچنان خندان خواهد بود، چون گل که با داشتن سپر، زخمها را به جان میخرد.
نیستم مقبول تا مردودِ خاطرها شوم
چون یتیمان نیست بیم از خطِّ بیزاری مرا
هوش مصنوعی: من محبوب نیستم تا اینکه مورد نارسایی دلها قرار بگیرم، همانطور که یتیمان نگرانی از طرد شدن ندارند.
آنچه من در بیخودیّ و می پرستی یافتم
حیف از اوقاتی که شد ضایع به هشیاری مرا
هوش مصنوعی: من در لحظات بیخبری و نوشیدن شراب چیزهایی پیدا کردم که ای کاش آن وقتهای هشیاری من تلف نمیشد.
داشت خودداری مرا یک چند در قیدِ فرنگ
بیخودی آزاد کرد از قیدِ خودداری مرا
هوش مصنوعی: مدتی در محیط فرنگی توانستم خودم را کنترل کنم، اما در نهایت زندگی بدون قید و شرط باعث شد که از این کنترل رها شوم.
صائب از پند و نصیحت غفلتِ من بیش شد
نیست زین خوابِ گران امّیدِ بیداری مرا
هوش مصنوعی: غفلت من از نصیحت و پند دیگر به حدی زیاد شده که امید بیداریام از این خواب سنگین رو به کاهش است.

صائب