گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۴۸

ز بس به کشتن من تیغ مایل افتاده است
هزار مرتبه در پای قاتل افتاده است
چو گردباد به گرد سر زمین گردم
که به افتادگی من مقابل افتاده است
به بال همت گردون نورد من بنگر
به این مبین که مرا رخت در گل افتاده است
هزار مرحله از کعبه است تا در دل
دلت خوش است که بارت به منزل افتاده است
غرض ز صحبت دریا کشاکش است چو موج
وگرنه گوهر تمکین به ساحل افتاده است
زبان شمع مگر مصرعی ز صائب خواند؟
که باز شور قیامت به محفل افتاده است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بس به کشتن من تیغ مایل افتاده است
هزار مرتبه در پای قاتل افتاده است
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه بارها در برابر تیغی که می‌خواست من را بکشد، تسلیم شده‌ام، هزار بار به پای کسی که مرا کشته است افتاده‌ام.
چو گردباد به گرد سر زمین گردم
که به افتادگی من مقابل افتاده است
هوش مصنوعی: مانند گردبادی که به دور زمین می‌چرخد، من در حال چرخیدن هستم، زیرا در برابر من، حالتی از افتادگی وجود دارد که به آن توجه می‌کنم.
به بال همت گردون نورد من بنگر
به این مبین که مرا رخت در گل افتاده است
هوش مصنوعی: به آسمان و آرزوی بزرگ من نگاه کن و نگذار که ببینی من در مشکلات و سختی‌ها گرفتار شده‌ام.
هزار مرحله از کعبه است تا در دل
دلت خوش است که بارت به منزل افتاده است
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف و مقصود، راه‌های بسیاری وجود دارد. اما آنچه اهمیت دارد این است که در دل خود احساس رضایت و خوشحالی داشته باشی، چرا که در نهایت به آرامش و مقصد خود رسیده‌ای.
غرض ز صحبت دریا کشاکش است چو موج
وگرنه گوهر تمکین به ساحل افتاده است
هوش مصنوعی: هدف از گفتگو در دریا، مواجهه و چالش است، مانند تلاطم و جنب و جوش موج‌ها. و گرنه، گوهر با ارزش در آرامش و سکون بر ساحل قرار دارد.
زبان شمع مگر مصرعی ز صائب خواند؟
که باز شور قیامت به محفل افتاده است
هوش مصنوعی: آیا شمع نمی‌تواند شعری از صائب بخواند؟ چون دوباره جوش و هیجان قیامت در جمع حفظ شده است.