غزل شمارهٔ ۱۷۴۶
نمک به دیده ام از غیرت حنا خفته است
که زیر پای تو چون عاشقان چرا خفته است
مگر حجاب تو در باغ رنگ عصمت ریخت؟
که طفل شبنم از آغوش گل جدا خفته است
شریک دولت اگر چشم این کس است بلاست
گلی ز عیش بچینم تا صبا خفته است
کفن لباس ملامت شود شهیدی را
که زیر خاک به امید خونبها خفته است
بیا به ملک قناعت که عیش روی زمین
تمام در شکن نقش بوریا خفته است
ز شوق کوی تو خونش به جوش می آید
اگر شهید تو در خاک کربلا خفته است
کجا بریم ازین ورطه جان برون صائب؟
که راهزن شده بیدار و پای ما خفته است
غزل شمارهٔ ۱۷۴۵: به هیچ و پوچ مرا عمر چون شرر بسته استغزل شمارهٔ ۱۷۴۷: به هر دل آتشی از روی دلبر افتاده است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمک به دیده ام از غیرت حنا خفته است
که زیر پای تو چون عاشقان چرا خفته است
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک است و این اشکها به خاطر عشق و غیرتی است که نسبت به تو دارم. من به خاطر تو، مثل عاشقانی که به پای محبوبشان میافتند، در غم و اندوه به خواب رفتهام.
مگر حجاب تو در باغ رنگ عصمت ریخت؟
که طفل شبنم از آغوش گل جدا خفته است
هوش مصنوعی: آیا حجاب تو در باغ زیبایی و پاکی افتاده است؟ که نوزاد شبنم از آغوش گل جدایی گرفته و خوابیده است.
شریک دولت اگر چشم این کس است بلاست
گلی ز عیش بچینم تا صبا خفته است
هوش مصنوعی: اگر شریک خوشبختی این شخص باشد، پس او بدبختی است. من در حالتی که باد صبحگاهی خواب است، گلی از لذت بچینم.
کفن لباس ملامت شود شهیدی را
که زیر خاک به امید خونبها خفته است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شهیدی که در زیر خاک است و به امید دریافت پاداش خون خود در انتظار است، در نهایت لباس ملامت و سرزنش بر تن خواهد کرد. این موضوع به نوعی اشاره به ناعدالتیها و فراموشی قهرمانان دارد و نشان میدهد که شاید تلاشها و فداکاریهای آنها به درستی قدردانی نشود.
بیا به ملک قناعت که عیش روی زمین
تمام در شکن نقش بوریا خفته است
هوش مصنوعی: به دنیای سادهزیستی و قناعت بیاییم، چرا که خوشیهای دنیا در زیباییهای کوچک و معمولی نهفته است. حقیقت خوشبختی در چیزهای ساده و نزدیک به ماست.
ز شوق کوی تو خونش به جوش می آید
اگر شهید تو در خاک کربلا خفته است
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و شوق به تو، خونش به جوش و خروش میآید، حتی اگر محبوب تو در خاک کربلا آرمیده باشد.
کجا بریم ازین ورطه جان برون صائب؟
که راهزن شده بیدار و پای ما خفته است
هوش مصنوعی: کجا باید برویم تا جانمان را نجات دهیم، صائب؟ وقتی که دشمنان بیدار و آمادهاند، اما ما در خواب غفلتیم.