گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۰۴

گرهگشای دل تنگ نغمه چنگ است
سهیل سیب زنخدان شراب گلرنگ است
میان ما و نمکدان بوسه دشمن او
همیشه بر سر حلوای آشتی، جنگ است
به زعم بیخبران بال می زنم ز نشاط
وگرنه در قفسم جای بوی گل تنگ است
نمی توان به دل کس به زور ناخن زد
چه شد که تیشه فرهاد آهنین چنگ است؟
ز سیر کعبه و بتخانه از طلب ماندیم
همیشه سنگ ره ما، نشان فرسنگ است
به انتقام تسلی نمی شویم از خصم
وگرنه دامن مینای ما پر از سنگ است
اگر سخن به رقم دیر می رسد صائب
گناه ما چه بود، کوچه قلم تنگ است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرهگشای دل تنگ نغمه چنگ است
سهیل سیب زنخدان شراب گلرنگ است
هوش مصنوعی: نغمه‌ی چنگ، دل‌های خسته و دلتنگ را باز می‌کند و ستاره‌ی «سهیل» مانند سیب که بر گونه‌های زیبایی نقش بسته است، به می‌نگری که رنگی همانند گل دارد.
میان ما و نمکدان بوسه دشمن او
همیشه بر سر حلوای آشتی، جنگ است
هوش مصنوعی: در میان ما و دوستی، گاهی دشواری‌ها و مشکل‌ها وجود دارد، و حتی زمانی که به صلح و آشتی فکر می‌کنیم، هنوز هم تنش‌ها و رقابت‌هایی وجود دارد که برقرار است.
به زعم بیخبران بال می زنم ز نشاط
وگرنه در قفسم جای بوی گل تنگ است
هوش مصنوعی: به نظر افراد نادان، من در حال پرواز و شادی هستم، اما در واقع، در قفسم جایی برای خوشبو بودن گل‌ها وجود ندارد و فضا برایم تنگ است.
نمی توان به دل کس به زور ناخن زد
چه شد که تیشه فرهاد آهنین چنگ است؟
هوش مصنوعی: انسان نمی‌تواند به زور احساسات و دل کسی را تحت تأثیر قرار دهد. چرا که تلاش و زحمتی که فرهاد برای سنگ‌کنی کرده، نشان‌دهنده قدرت و اراده اوست.
ز سیر کعبه و بتخانه از طلب ماندیم
همیشه سنگ ره ما، نشان فرسنگ است
هوش مصنوعی: ما همیشه در جستجوی کعبه و معابد بودیم، اما سنگ‌های راه ما نشانه‌ای از مسافت‌های دور هستند.
به انتقام تسلی نمی شویم از خصم
وگرنه دامن مینای ما پر از سنگ است
هوش مصنوعی: ما از دشمن خود انتقام نمی‌گیریم تا تسلی پیدا کنیم؛ اگر بخواهیم انتقام بگیریم، دامن مینا (جامی که از شیشه‌ی زیبا ساخته شده)‌ی ما پر خواهد شد از سنگ‌ها.
اگر سخن به رقم دیر می رسد صائب
گناه ما چه بود، کوچه قلم تنگ است
هوش مصنوعی: اگر سخن دیر به مقصد می‌رسد، تقصیر ما چیست وقتی که فضای نوشتن محدود است؟