گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۰۳

حضور سوخته عشق در دل تنگ است
که آرمیده بود تا شرار در سنگ است
ز خود چگونه برآیم، که آسمان بلند
ز بار خاطر من سبزه ته سنگ است
ز رنگ عالم ایجاد، بوی خون شنود
کسی که روی دلش در جهان بیرنگ است
دل رمیده به معشوق هم نمی سازد
که این پلنگ به ماه و ستاره در جنگ است
بساط چرخ و گهرهای شاهوار نجوم
به چشم وحشت من دامنی پر از سنگ است
امیدها به هنر داشتم، ندانستم
که بخت سبز بر آیینه هنر زنگ است
فریب نازکی دست آن نگار مخور
که در فشردن دل، سخت آهنین چنگ است
همین که راه به دستت فتاد، راهی شو
که سنگ راه سبکرو، شمار فرسنگ است
متاع هر دو جهان را به رونما دادیم
هنوز حسن غیور ترا ز ما ننگ است
مگر زمین دگر از غبار دل سازیم
وگرنه روی زمین بر جنون ما تنگ است
نمی بریم به میخانه دردسر صائب
شراب لعلی ما چهره های گلرنگ است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حضور سوخته عشق در دل تنگ است
که آرمیده بود تا شرار در سنگ است
هوش مصنوعی: عشق مانند شعله‌ای است که در دل محدود و تنگی وجود دارد و در حال انتظار است تا این احساس زنده شود و برافروخته گردد، همچون آتش که در دل سنگ خوابیده است.
ز خود چگونه برآیم، که آسمان بلند
ز بار خاطر من سبزه ته سنگ است
هوش مصنوعی: نمی‌توانم از خودم فرار کنم، چون آسمان بلند برای من به اندازه‌ی سنگی سبز می‌ماند.
ز رنگ عالم ایجاد، بوی خون شنود
کسی که روی دلش در جهان بیرنگ است
هوش مصنوعی: کسی که دلش از دنیا خالی از رنگ و تعصب است، از وجود رنگ و شکل‌های این دنیا فقط بوی خون را حس می‌کند.
دل رمیده به معشوق هم نمی سازد
که این پلنگ به ماه و ستاره در جنگ است
هوش مصنوعی: دل خسته و گسسته از عشق، حتی هم‌راستا نمی‌شود، زیرا این دل همچون پلنگی است که با ماه و ستاره‌ها می‌جنگد.
بساط چرخ و گهرهای شاهوار نجوم
به چشم وحشت من دامنی پر از سنگ است
هوش مصنوعی: چرخش ستاره‌ها و زیبایی‌های آسمانی در نظر من تبدیل به دامن پر از سنگ و مشکلات شده است.
امیدها به هنر داشتم، ندانستم
که بخت سبز بر آیینه هنر زنگ است
هوش مصنوعی: به هنر و استعداد خود امیدوار بودم، اما نمی‌دانستم که خوش‌اقبالی بر روی آثار هنری خود اثر منفی می‌گذارد و آن‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
فریب نازکی دست آن نگار مخور
که در فشردن دل، سخت آهنین چنگ است
هوش مصنوعی: به زیبایی و نازکی دست آن معشوق فریب نخور، زیرا در واقع او دل را با چنگِ سخت و آهنین فشرده و آسیب می‌زند.
همین که راه به دستت فتاد، راهی شو
که سنگ راه سبکرو، شمار فرسنگ است
هوش مصنوعی: وقتی که راهی در برابر تو قرار گرفت، باید به آن مسیر بروی، چرا که سنگ‌های مسیر به گونه‌ای هستند که می‌توانند مسافت‌ها را برای تو آسان‌تر کنند.
متاع هر دو جهان را به رونما دادیم
هنوز حسن غیور ترا ز ما ننگ است
هوش مصنوعی: ما بهترین نعمت‌های دنیا و آخرت را در معرض نمایش قرار دادیم، اما هنوز هم زیبایی تو به خاطر ما مورد سرزنش و ننگ است.
مگر زمین دگر از غبار دل سازیم
وگرنه روی زمین بر جنون ما تنگ است
هوش مصنوعی: اختلاف و درد دل‌ های ما به‌قدری زیاد است که اگر نتوانیم زمین را با عشقی نو بسازیم، زندگی‌مان در حال حاضر جای کافی برای جنون و آشفتگی‌مان ندارد.
نمی بریم به میخانه دردسر صائب
شراب لعلی ما چهره های گلرنگ است
هوش مصنوعی: ما به میخانه نمی‌رویم چون دردسر نمی‌خواهیم، نوشیدنی ما با رنگ لعل و چهره‌های زیبا و گلرنگ، دلنشین است.