گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۹۸

ز ملک و مال، دل بی نیاز ما سبک است
به گل قرار نگیرد سفینه تا سبک است
به جان و دل نتوان وصل آرزو کردن
که این متاع به میزان رونما سبک است
به فرق مردم آزاده، کوه الوندست
به اعتقاد تو گر سایه هما سبک است
گرفته است چنان روزگار را غفلت
که خواب چشم تو و خواب بخت ما سبک است
صدف نه ایم که باشیم مست خواب گران
حباب قلزم عشقیم، خواب ما سبک است
نمی رویم به هر پرتوی ز جا صائب
شکوه طور به میزان صبر ما سبک است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز ملک و مال، دل بی نیاز ما سبک است
به گل قرار نگیرد سفینه تا سبک است
هوش مصنوعی: دل ما از خ possessions و ثروت بی نیاز است و آرامش ما به چیزهای زودگذر وابسته نیست. کشتی تا زمانی که سبک و آزاد باشد، می‌تواند به راحتی در آب‌ها حرکت کند.
به جان و دل نتوان وصل آرزو کردن
که این متاع به میزان رونما سبک است
هوش مصنوعی: نمی‌توان با تمام وجود آرزوی وصال و رسیدن به معشوق را داشت، چون این آرزو همچون کالایی است که به آسانی و با کمترین وزن از دست می‌رود.
به فرق مردم آزاده، کوه الوندست
به اعتقاد تو گر سایه هما سبک است
هوش مصنوعی: در میان انسان‌های آزاد، کوه الوند وجود دارد و اگر به عقیده تو، سایه پرنده‌ای به نام هما سبک است.
گرفته است چنان روزگار را غفلت
که خواب چشم تو و خواب بخت ما سبک است
هوش مصنوعی: روزگار به حدی مشغول و بی‌اعتنا شده که خواب چشمان تو و خواب خوشبختی ما سبک و ناچیز است.
صدف نه ایم که باشیم مست خواب گران
حباب قلزم عشقیم، خواب ما سبک است
هوش مصنوعی: ما همچون صدفی نیستیم که در خواب عمیق غرق شده باشیم؛ ما در دریای عشق انس گرفته‌ایم و خواب ما سبک و مضطرب است.
نمی رویم به هر پرتوی ز جا صائب
شکوه طور به میزان صبر ما سبک است
هوش مصنوعی: من به هر نقطه‌ای نمی‌روم، چرا که حیرت و زیبایی طبیعت، برای ما که صبر و تحمل داریم، سبک و آسان به نظر می‌آید.